وعده دیدار
وعده دیدار نزدیک است.






اسفند 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29      


ای مردمان امام غائب ازنظرتان راتنها نگذارید!به خداخیرشمادرهمراهی بااوست.


جستجو




مقصود از شرح صدر رسول الله (ص) در (الم نشرح لك صدرك) ...

راغب گفته : كلمه (شرح ) در اصل لغت به معناى باز كردن گوشت و امثال آن است، وقتى گفته مى شود: (شرحت اللحم ) معنايش اين است كه گوشت باز شد، و (شرحت اللحم ) معنايش اين است كه من گوشت را باز كردم، و از جمله موارد استعمالش ‍ (شرح صدر) است، كه معنايش باز شدن و گستردگى سينه به نور الهى و سكينتى از ناحيه خدا و روحى از او است، و در قرآن فرموده : (الم نشرح لك صدرك ) و نيز فرموده : (فمن شرح اللّه صدره ).

ترتب آيات سه گانه اول سوره كه مضمون هر يك مترتب بر آيه قبل است، و سپس تعليل آنها به آيه (فان مع العسر يسرا) كه از ظاهرش بر مى آيد كه با وضع رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در اوائل بعثتش و اواخر آن منطبق باشد، و سپس تكرار اين تعليل و نيز تفريع دو آيه آخر سوره بر ما قبل همه شاهد بر آنند كه مراد از شرح صدر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) گستردگى و وسعت نظر وى است، به طورى كه ظرفيت تلقى وحى را داشته باشد، و نيز نيروى تبليغ آن و تحمل ناملايماتى را كه در اين راه مى بيند داشته باشد، و به عبارتى ديگر نفس شريف آن جناب را طورى نيرومند كند كه نهايت درجه استعداد را براى قبول افاضات الهى پيدا كند.

(رواياتى متضمن تمثيلى حاكى از شكافته شدن سينه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و تبديل و تبديل قلب او و رواياتى ديگر درذيل آيات گذشته)

در الدر المنثور است كه عبد اللّه بن احمد در كتاب (زوائد الزهد)، از ابى بن كعب روايت كرده كه گفت : ابو هريره از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) پرسيد اولين چيزى كه از امر نبوت ديدى چه بود؟ رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) خود را جمع و جور كرد و نشست، و فرمود: اى ابو هريره (خوب ) سؤالى كردى، من در صحرا بودم در حالى كه بيست سال و چند ماه از عمرم گذشته بود، ناگهان از بالاى سرم سخنى شنيدم، به بالا نظر كردم مردى را ديدم كه از مردى ديگر مى پرسيد، آيا اين همان است آنگاه هر دو به طرفم آمدند، با چهره هايى كه نظير آن را هرگز در خلق نديده بودم، و ارواحى كه در خلق هيچ چنين چيرهايى نديده بودم، و نيز جامه هايى كه در خلق بر تن احدى نديده بودم، آن دو نفر نزديك من مى آمدند، و آنقدر جلو آمدند كه هر كدام يك بازوى مرا گرفت، ولى من احساس تماس دست آنها با بازويم را نمى كردم.

در اين حال يكى به ديگرى گفت بخوابانش و او بدون فشار و يا كشيدن مرا خوابانيد، پس يكى به ديگرى گفت : سينه اش را بشكاف، پس آن ديگرى سينه ام را گرفت آن را شكافت، و تا آنجا كه خودم مى ديدم خونى و دردى مشاهده نكردم، پس آن ديگرى به وى گفت : كينه و حسد را در آور، و او چيزى بشكل لخته خون در آورده بيرون انداخت ، باز آن ديگرى گفت راءفت و رحمت را در جاى آن بگذار، و او چيزى به شكل نقره در همانجاى دلم گذاشت، آنگاه انگشت ابهام دست راستم را تكان داد و گفت برو به سلامت. من برگشتم در حالى كه احساس كردم كه نسبت به اطفال رقت، و نسبت به بزرگسالان رحمت داشتم.

و در بعضى روايات آمده كه اين قصه در هنگام نزول سوره (اقرا باسم ربك…) واقع شده كه آنجناب چهل ساله بوده.

و در بعضى ديگر نظير آنچه در صحيح بخارى و مسلم و ترمذى و نسائى نقل شده آمده كه اين قصه در شب معراج اتفاق افتاده.و به هر حال بدون اشكال اين قصه جنبه تمثيل دارد، و دانشمندان اسلامى بحث هايى طولانى پيرامون مفاد اين روايات كرده اند كه همه اين بحث ها بر اساس اين پندار است كه جريان يك جريان مادى و يك برخورد مادى بوده، و به همين جهت وجوهى را ذكر كرده اند كه چون اصل و اساس بحث باطل بود از نقل آن وجوه خوددارى كرديم.

و در همان كتاب است كه ابو يعلى، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن حبان ، ابن مردويه، و ابو نعيم (در كتاب دلائل )، همگى از ابى سعيد خدرى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بروايت كرده اند كه فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت : پروردگارت مى فرمايد: هيچ مى دانى چگونه نامت را بلند آواز كردم ؟ عرضه داشتم خدا بهتر مى داند. گفت پروردگارت مى فرمايد: از اين راه كه هر و در همان كتاب است كه عبد الرزاق، ابن جرير، حاكم و بيهقى، از حسن روايت كرده اند كه گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) روزى خوشحال و خندان از خانه بيرون مى آمد و مى فرمود: هرگز يك (عسر) حريف دو (يسر) نمى شود، (ان مع العسر يسرا)، (ان مع العسر يسرا).

و در مجمع البيان در ذيل آيه (فاذا فرغت فانصب و الى ربك فارغب ) مى گويد معنايش اين است كه وقتى از نماز واجب بپرداختى، برخيز و در برابر پروردگارت به دعا بايست، و با رغبت از او درخواست كن. آنگاه صاحب مجمع البيان مى گويد: اين معنا از امام باقر و امام صادق (عليهما السلم) نقل شده.

موضوعات: گفتار ناطق  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-12-15] [ 10:01:00 ق.ظ ]

یافاطمه اشفعی ... ...

موضوعات: حدیث عشق  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]

یافاطمه اشفعی .... ...

موضوعات: کلام آسمانی  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ق.ظ ]

حلیم چه کسی است؟ ...

 

قال امام صادق (علیه السلام): “كَمَالُ‏ الْأَدَبِ‏ وَ الْمُرُوءَةِ سَبْعُ خِصَالٍ الْعَقْلُ وَ الْحِلْمُ وَ الصَّبْرُ وَ الرِّفْقُ وَ الصَّمْتُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْمُدَارَاة”

«در تفسير” حليم” گفته‏ اند كسى است كه در عين توانايى در هيچ كارى قبل از وقتش شتاب نمى‏ كند، و در كيفر مجرمان عجله‏ اى به خرج نمى ‏دهد. روحى بزرگ دارد و بر احساسات خويش مسلط است.

” جناب راغب” در” مفردات” مى‏ گويد: حلم به معنى خويشتن دارى به هنگام هيجان غضب است، و از آنجا كه اين حالت از عقل و خرد ناشى مى‏شود گاه به معنى عقل و خرد نيز به كار رفته، و گر نه معنى حقيقى” حلم” همان است كه در اول گفته شد»
در روایات اسلامی نیز خصلت حلم، به همین معنا آمده است. به عنوان نمونه شخصی از امام حسن مجتبی(علیه السلام) پرسید: حلم چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «کظم الغیظ و ملک النفس; فروبردن خشم و تسلط بر خویشتن است.”

موضوعات: یادآوری  لینک ثابت
 [ 09:44:00 ق.ظ ]