وعده دیدار
وعده دیدار نزدیک است.






اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


ای مردمان امام غائب ازنظرتان راتنها نگذارید!به خداخیرشمادرهمراهی بااوست.


جستجو




بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

عيسى (ع) گفت‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ مكتب‏دار بآن حضرت عرض كرد كه بگو ابجد عيسى (ع) سر خود را برداشت و بمكتب دار گفت كه آيا ميدانى كه ابجد چيست و چه معنى دارد و مكتب‏دار دره را بلند كرد كه بآن حضرت زند فرمود كه اى معلم مرا مزن اگر ميدانى فبها و اگر نه از من بپرس تا از برايت شرح و بيان كنم گفت كه از برايم بيان كن عيسى (ع) فرمود كه الف آلاء و نعمتهاى خدا است و باء بجهت خدا و بجهت بفتح باء و سكون هاء خوبى و خرمى و آراستگى‏ و زيبائيست و جيم جمال خدا و دال دين خدا است هوز هاء هول و ترس دوزخ است و واو ويل و عذاب است از براى اهل آتش و زارى زفير و نعره دوزخ است حطى يعنى حطت الخطايا عن المستغفرين يعنى فرو ريخته شد گناهان از آنان كه آمرزش ميطلبند كلم كلام خدا است كه هيچ بدل‏كننده از براى كلمات و سخنان او نيست سعفص يعنى صاعى در برابر صاعى و جزاء مقابل جزاء است قرشت يعنى ايشان را قرش و جمع نمود و ايشان را محشور ساخت پس آن مكتب دار گفت كه اى زن دست پسرت را بگير كه آنچه بايد بداند دانسته و او را حاجتى بمعلم نيست و معلم نميخواهد.

«مترجم گويد» كه شايد مراد اين باشد كه صاد در سعفص اشاره بسوى صاع است و اعتبار مساوات و قرينه آنست كه سعف بتحريك سين و عين جمع سعفه است و آن شاخه درخت خرما است و اكثرى كه اغلب است در شاخهاى درخت خرما تساوى و برابريست و عدم تفاوتى كه محسوس باشد و قول آن حضرت (ع) كه فرموده جزاء بجزاء است از براى بيانست نه تأسيس و بناى تازه گذاشتن.

حديث كرد ما را محمد بن حسن بن احمد بن وليد «رضى» گفت كه حديث كرد ما را محمد بن حسن صفار گفت كه حديث كردند ما را محمد بن حسين بن ابى الخطاب و احمد بن حسن بن على بن فضال از على بن اسباط از حسن بن زيد كه گفت حديث كرد مرا محمد بن‏سالم از اصبغ بن نباته كه گفت امير المؤمنين (ع) فرمود كه عثمان بن عفان رسول خدا (ص) را از تفسير و بيان ابجد سؤال نمود رسول خدا (ص) فرمود كه تفسير ابجد را بياموزيد كه همه اعجوبه‏ها در آنست و اى بر عالمى كه تفسير آن را نداند پس عرض شد كه يا رسول اللَّه تفسير ابجد چيست فرمود اما الف آلاء و نعمتهاى خدا است و حرفى از نامهاى آن جناب و اما باء بجهت و نيكوئى خدا است و اما جيم جنت و بهشت خدا و جلال خدا و جمال او است و اما دال دين خدا است و اما هوز پس هاء هاويه و دوزخ است پس واى بر كسى كه در آتش دوزخ فرو رود و اما واو ويل و واى بر اهل آتش دوزخ و اما زاى زاويه و سه كنجى است در آتش دوزخ پس پناه ميبريم بخدا از آنچه در آن زاويه است يعنى زاويه‏هاى جهنم و اما حطى پس حاء حطوط و فروريختن گناهانست از آنها كه استتغفار ميكنند در شب قدر و آنچه جبرئيل با فرشتگان با آن فرود آمده‏اند تا طلوع صبح و اما طاء طوبى از براى ايشانست و خوبى بازگشتنگاه و طوبى درختى است كه خداى عز و جل آن را نشانيده و از روح خود در آن دميده و بدرستى كه شاخهاى آن از پشت ديوار و حصار بهشت ديده مى‏شود و آن درخت زيور و جامها ميروياند در حالى كه آويزان و سخت نزديكست بر در دهانهاى ايشان و اما ياء يد و دست خدا است يعنى قدرت آن جناب در بالاى آفريدگانش‏ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ‏ يعنى پاك و منزه است آن جناب و برتر از آنچه شرك مى‏آورند و شريك او مى‏سازند و اما كلمن پس كاف كلام خدا است و كلمات خدا را هيچ تبديلى نيست و هرگز غير از آن جناب تعالى پناهى را نمى‏يابى كه بآن ميل كنى و ملتجى شوى و اما لام پس المام و فرود آمدن اهل بهشت است در ميان خويش در زيارت و تحيت و سلام و تلاوم يعنى بهم ملامت كردن اهل دوزخ در آنچه در ميان ايشانست و اما ميم پس ملك و پادشاهى خدا است كه زوال ندارد و دوام خدا كه فانى نميشود و اما نون‏ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ‏ است و نزد بعضى نون اسم سوره است و نزد بعضى ديگر اين حرف مفتاح اسم نور و ناصر است و اشاره است بكلمه كن يا مطلق ماهيست يا آن ماهى كه زمين بر پشت آنست كه آن را يهموت يا برموت يا ملهوت گويند يا لوحى از نور يا طلا يا نهرى در

بهشت يا نون جزو الرحمن است يا دوات و غير از اين گفته‏اند و عالم ربانى مفسر كاشانى در تفسير خود ميگويد كه اصح اقوال آنست كه نون اسم دوات است و معنى آن است كه سوگند بدوات و قلم و آنچه مينويسند يعنى حافظان بقلم زبان و مداد دهان بر بندگان از گفتار و كردار ايشان گويند كه مراد همه نويسندگانند از آدميان و جنيان و فرشتگان و ليكن محمود بن عمر زمخشرى در كشاف معنى دوات را چون سائر معانى كه ذكر كرده بغايت انكار دارد و ميگويد كه مراد از نون همين حرف است از حروف معجم تتمه حديث و قلم قلمى است از نور و نوشته از نور در لوح محفوظ كه فرشتگان كه مقربان گاه كبرياءاند گواهى ميدهند بر آنچه در آنست در روز قيامت و خدا كافى است كه شاهد باشد و اما سعفص صاد صاعى در برابر صاعى است و فص و سر سينه در مقابل فص يعنى جزاء در عوض جزاء و بقدر آنست و چنان كه ميكنى جزاء داده ميشوى بدرستى كه خدا ستمى را بر بندگان اراده ندارد و اما قرشت يعنى ايشان را قرش و جمع فرمايد و فراهم آورد پس ايشان را محشور سازد و بر انگيزد تا روز قيامت بعد از آن در ميان ايشان حكم ميفرمايد و ايشان ستم كرده نخواهند شد.

 

موضوعات: گفتار ناطق, پاسخ به شبهات  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-02-31] [ 01:05:00 ب.ظ ]

نحوه پیروزی امام زمان برسلاحهای ویرانگر ...

در موقع ظهور امام زمان عليه السلام بطوري که از ترقي کنوني بشر در صنعت و تکنيک ملاحظه مي شود، دنيا مجهز به سلاحهاي بسيار مهيب و خطرناک خواهد بود.
آن حضرت در برابر اين سلاحهاي مخوف، چگونه مانند جدش با شمشير قيام خواهد کرد؟ و چگونه با سلاحهاي قديم، مثل شمشير و غيره با ارتش هاي دنياي آن روز جهاد مي نمايد؟ و آيا مي شود تصور کرد که کسي بتواند به وسيله شمشير با بمبهاي ئيدروژني و امثال آن، جنگ و نبرد کند؟
جواب:
اولاً: مقصود از خروج با شمشير، مأموريت به جهاد و توسل به اسلحه براي اعلاء کلمه حق است.
بنا بر اين قيام با شمشير، کنايه از قيام با اسلحه و پيکار و جهاد و تعيين نوع مأموريت آن حضرت است و اينکه آن حضرت مأمور به مصالحه با کفار نيست.
بديهي است با هر اسلحه اي که لازم باشد، آن حضرت و اصحابش با کفار و ستمگران جهاد مي نمايند و از هرگونه اسلحه اي که در زمان ظهور آن حضرت متداول باشد، و به استعمال آن حاجت داشته باشند، استفاده مي نمايند.
ثانياً: از کجا که در زمان ظهور آن حضرت، اين اسلحه هاي مهيب در اختيار بشر باقي باشد؛ زير ممکن است که در اثر حوادث و آشوبها و انقلابات شديد و جنگهاي خانمانسوز جهاني، که پيش از ظهور آن حضرت واقع مي شود دو ثلث بشر نابود شود، اين اسلحه هاي جهنمي معدوم گردد و شايد کسي باقي نماند که بتواند از اين اسلحه ها استفاده کند، يا آنها را تهيه نمايد و اين احتمال هم کاملاً بجا و قابل توجه است.
يکي از اموري که در احاديث از آن خبر داده شده و اوضاع کنوني آن را ممکن الوقوع نشان مي دهد، جنگهاي جهانگيري است که در اثر آن، بيشتر نقاط زمين از سکن خالي مي گردد و شهرها ويران مي شود، و صدها ميليون بشر را رهسپار ديار عدم مي سازد.

موضوعات: مهدویت, پاسخ به شبهات  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-02-18] [ 11:21:00 ق.ظ ]

آیا كودكى پنچ ساله بود می تواند پيشوايى مسلمين را داشته باشد؟ ...

آیا كودكى پنچ ساله بود می تواند پيشوايى مسلمين را داشته باشد؟ 
پرسش :چگونه ممكن است مهدى امام دوازدهم شيعيان كه بعد از وفات پدرش حسن بن على العسكرى پنج ساله بود امام شود، آيا ممكن است كودكى پنچ ساله پيشوايى مسلمين را داشته باشد؟
پاسخ اجمالى:
پيشوايى به كوچكى و بزرگى نيست، بلكه مربوط به قابليتها و استعدادها است رهبرى و پيشوايى امت در كودكى كه سهل، حتى در نوزادى، هم امكان دارد و هم واقع شده است داستان حضرت عيسى ـ عليه السلام ـ شاهد بر اين سخن كه در قرآن مى فرمايد: “فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي المَهْدِ صَبِيّاً × قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الكِتابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً".
آيا سندى محكم تر از قرآن وجود دارد؟

موضوعات: مهدویت, پاسخ به شبهات  لینک ثابت
 [ 11:18:00 ق.ظ ]

مکان اقامت حضرت مهدي ـ أرواحنا فداه ...

در عصر غيبت کبري، حضرت مهدي ـ أرواحنا فداه ـ در چه مکاني اقامت دارند؟ و چگونه زندگي مي نمايند؟ خوراک، غذا، لباس و خوابگاه ايشان چگونه است و از کجا تهيه مي شود؟
جواب:
اصولاً بايد توجه داشت که اگر در موضوع غيبت، اينگونه نقاط مکتوم بماند، ايجاد شک و شبهه اي نمي نمايد؛ چنانکه روشن شدن آن نيز در ثبوت و اثبات اصل غيبت مداخله اي ندارد؛ و وقتي غيبت شخص امام عليه السلام و مخفي بودن ايشان معقول و منطقي باشد (چنانکه هست و به آن ايمان داريم) مخفي بودن اين خصوصيات به طريق اولي معقول و منطقي خواهد بود و جهل به اين گونه امور، دليل بر هيچ مطلبي نخواهد شد.
اين پرسش ها، با پرسش از اينکه امام هم اکنون در چه نقطه اي است؟ يا با ما چند متر يا چند هزار کيلومتر فاصله دارد؟ يا امروز چه غذائي ميل فرموده است؟ يا چند ساعت استراحت کرده و چه مقدار راه پيمائي نموده فرقي ندارد و بي اطلاعي ما از آن به جائي ضرر نمي زند، و عقيده اي را متزلزل نمي سازد، خدائي که به حکمت بالغه و قوه قاهره و مصلحت تامه خود، امام را در پرده غيبت قرار داده است، قادر است اين خصوصيات را نيز طبق مصلحت از مردم پنهان سازد.
مع ذلک براي اينکه به اين پرسش، پاسخ مختصري داده شود، عرض مي کنيم بر حسب آنچه از بعضي از احاديث، و حکايات معتبر استفاده مي شود، امام ـ روحي له الفدا ـ در غيبت کبري در مکان خاصي و در شهر معيني استقرار دائم ندارند که از آن مکان و آن شهر خارج نگردند و به محل ديگر تشريف نبرند، بلکه براي انجام وظايف و تکاليفي به مسافرت و سير و حرکت، انتقال از مکاني به مکان ديگر، مي پردازند؛ و در اماکن مختلف بر حسب بعضي از حکايات، زيارت شده اند. و از جمله شهرهائي که مسلم به مقدم مبارکشان مزين شده است، مدينه طيبه؛ مکه معظمه، نجف اشرف، کوفه، کربلا، کاظمين، سامرا، مشهد، قم  و بغداد است؛ و مقامات و اماکني که آن حضرت در آن اماکن تشريف فرما شده اند، متعدد است؛ مانند مسجد جمکران قم، مسجد کوفه، مسجد سهله، مقام حضرت صاحب الامر در وادي السلام نجف و در حلّه.
و بعيد نيست که اقامتگاه اصلي ايشان، يا اماکني که بيشتر آمد و شدشان در آنجاها است، مکه معظمه و مدينه طيبه و عتبات مقدسه باشد.

موضوعات: پاسخ به شبهات  لینک ثابت
 [ 11:14:00 ق.ظ ]

نقش زن درادوار مختلف تاریخی ...

 نقش زن در ادوار مختلف تاریخی

زن در ادوار تاریخی و در جوامع و ملل و نحل گوناگون نقشهای متفاوتی داشته است که به اختصار آن را مورد مطالعه قرار می دهیم.

۱-۲ در جوامع باستان و ملل و نحل گوناگون

۱-۱-۲) در مقاطعی از تاریخ، زن سالاری بوده و زن، نقش مدیریتی و پُست های درجه اول و منصبهای ویژه ای در ساخت حکومت و سیاست داشته است، مثلا در مصر، زمانی، چند شهبانو بر آنان فرمان می راندند. یکی از شرایطی که در قباله ازدواج مردم مصر ثبت می شد، اطاعت کامل مرد از زن بود. به طور کلی، زن در مصر باستان، فرمانروای خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمت بانوی خانه بیاورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج کنند؛ ولی این امر از کشور مصر به کشورهای دیگر سرایت نکرد و جهان شمول نشد و در خود مصر نیز پایدار نماند. [۲]

۲-۱-۲) مردم سالاری و نقش ابزاری زن در غالب جوامع

متأسفانه در طول تاریخ، مردان با روحیه استخدام گری خود نسبت به زن به دید یک حیوان نگریسته که برای حمل بار، خرید و فروش و استفاده های دیگر، مورد بهره برداری قرار می گرفت.

زن در یونان باستان، فاقد شخصیت اجتماعی بود و نقشی جز بهره دهی نداشت. دموستن، خطیب معروف یونانی در یک جمله شگفت آور، این چنین از اوضاع و احوال یونان خبر می دهد: از فواحش تمتع می بریم، با کنیزکان و زنان غیرمشروع خود در اوقات روز، سلامت جسم خویش را تأمین می کنیم و زنان فرزندان نامشروع برای ما می آورند و وفادارانه خانه های مان را حفظ و حرست می کنند. [۳]

زن مانند حیوانات قابل فروش و هبه بود. پدر و شوهر می توانستند زن و دختر خود را بفروشند یا قرض دهند و او را بکشند و آنان در برابر پدر و شوهر حق مالکیت و حیات نداشتند. [۴] در سرزمین بابل، مرکز تمدن کلدانیان و آشوریان، سالی یکبار دخترانی را که پا به سن زناشویی گذاشته بودند در یک جا جمع می کردند و هر یک را بر حسب زیبایی، به نرخی می فروختنددر سراسر آفریقا، خرید و فروش زن رایج و با دادن حداکثر چهار گاو و حداقل دو مرغ او را می‌خریدند و در زمان قحطی قربانی می کردند. ارزش زن از یک تخم مرغ کمتر بود، زیرا اگر تخم مرغها در دست زنی می‌شکست، به اعدام محکوم می شد.  در استرالیا، زن حکم حیوانی اهلی را داشت که فقط برای شهوت رانی، حمل بار و تولید نسل به کار می رفت و در دوران قحطی او را می کشتند تا گوشتش را بخورند.

در اسپارت، برای اصلاح نژاد، شوهران را تشویق می کردند زنان خود را در اختیار مردان نیرومند قرار دهند و وقتی از پسر زائیدن زن مأیوس می شدند؛ او را به مرگ محکوم می کردند.

۳-۱-۲) طفیلی دانستن زن

زن در جوامع باستانی و ملل مختلف، نقش طفیلی داشته و به عنوان یک انسان آزاد و مختار نبوده است. در واقع وجود و حیات زن به برکت وجود مرد و شوهرش قلمداد می شد، مثلا در هند، زن تابع مرد بود. بعد از مردن شوهرش، ازدواج برای او مشروع نبود، بلکه زن را همراه شوهر مرده اش می سوزاندند. این سنت را ساتی می گفتند.

در روم، زنان جزء جامعه و خانواده به حساب نمی آمدند. خانواده ها را تنها مردان تشکیل می دادند. زنان تابع خانواده بودند. اموال ارثی مختص مردان بود. بین پسر با مادرش و بین خواهر و برادرانش و بین دختر و پدرش، ارتباط خویشاوندی که باعث توارث شود نبود. به شکایت زنها گوش داده نمی شد. هیچ معامله ای از ایشان معتبر و نافذ نبود. مداخله در امور اجتماعی از آنان پذیرفته نبود، ولی مردان ـ حتی پسر خوانده ها ـ می توانستند در همه کارها مداخله کنند.

در تمدن چین، دختران مثل باری بر دوش خانواده سنگینی می کردند. در روزگار سختی ها اگر نوزاد دختری به خانواده اضافه می شد، نوزاد بی گناه را رها می کردند تا در سرمای شدید بمیرد یا خوراک حیوانات شود. زن آن قدر بی ارزش بود که وقتی دختری متولد می شد، نزدیکان و خویشاوندان با تأسف فراوان به والدینش تسلیت می گفتند.  زنان بیوه به رسم وفاداری به شوهران خود باید خود را می کشتند.

۴-۱-۲) شخصیت حقوقی وابسته به مرد

نقش وابستگی زن در دوره های تاریخی مشهود است، مثلا در دوره امپراتوری ساسانی، زن هیچ گونه استقلال و شخصیت حقوقی نداشت و در سلسله مراتب خانوادگی تحت سرپرستی رئیس خانواده یعنی پدر یا شوهر بود. مالی را که زن با کار و تلاش خود به دست می آورد، به رئیس خانواده متعلق بود و زن از اموال خود بهره ای نمی برد.

در روم به شکایت زنها گوش داده نمی شد. هیچ معامله ای از ایشان معتبر و نافذ نبود. مداخله در امور اجتماعی از آنان پذیرفته نبود، ولی مردان ـ حتی پسر خوانده ها ـ می توانستند در هم کارها مداخله کنند. تدبیر مال زنان با مردان بود، هر چند آن مال مهریه زنان باشد. زنان باید اموال را به اذن ولی خود کسب می کردند، همچنین آنان از ارث محروم بوده و بدون اجازه پدر یا یکی از بزرگان قوم خود اجازه ازدواج و طلاق نداشتند.

در میان کلدانیان، زن در اراده و عمل، استقلال نداشت و اگر زن از شوهرش اطاعت نمی کرد یا عملی را مستقلا انجام می داد، مرد می توانست او را از خانه بیرون کرده یا زنی دیگر بگیرد و پس از آن حق داشت با او معامله یک برده را بکند. زن اگر در تدبیر خانه اشتباهی می کرد، مثلا اسراف یا ریخت و پاش می کرد ـ شوهرش می توانست از او نزد قاضی شکایت کند و اگر جرم او اثبات می شد، او را در آب غرق می کرد.

۳- نگاه تحقیرآمیز به زن در ادیان تحریف شده

آنچه از شرایع قبل از اسلام به ما رسیده و تاریخ گواهی می دهد، این است که اساسا در آئین تحریف شده یهود؛ برای زن شخصیت و منزلتی قایل نبودند. نگاهی به تاریخ ادیان تحریف شده بیانگر این مطلب است که آنها راجع به زن نگاه تحقیرآمیز داشته و جز نقش بهره کشی، طفیلی و وابستگی به زن قائل نبوده اند. آئین تحریف شده یهود، زن را حیوانی می داند که بیشتر از دیگر حیوانات به انسان شباهت دارد و در واقع برزخی میان انسان و حیوان به شمار می آید. آئین یهود معتقد است که یهوه (خدای یهود) در آخرین بند از فرمانهای ده گانه اش که برای موسی(ع) فرستاد، زنان را در ردیف چهارپایان و اموال منقول قرار داد و نقش زن فقط تولید سرباز برای مبارزه است.

در دین تحریف شده یهود، دختر کالایی است که می توان آن را هنگام تنگدستی فروخت. تلمود نسبت به وابستکی زن و عدم استقلال آن چنین می گوید: چگونه زن می تواند چیزی داشته باشد، در صورتی که او مال شوهرش است؟ هر چه کسب می کند، مال شوهرش می باشد. متاع در خانه حتی خرده نانهای روی میز مال شوهرش است.

آئین تحریف شده مسیحیت نیز، نسبت به زن جز نگاه و نقش فریبندگی، بهره دهی و وابستگی به مرد قائل نیست. نقش زن در این دیدگاه، مجسمه فریبندگی و شیطان است، زیرا معتقدند که حوا به عنوان یک زن، قریب شیطان را خورد و از فرمان خدا سرپیچی کرد و سپس آدم را اغوا نمود.

مارتین لوتر یک مسیحی است که برای زن، نقشی جز بهره دهی، بچه دار شدن و به دنیا آوردن کودکان قائل نیست. او می گوید: اگر آنها از پا درآمدند و یا حتی مردند، مسئله ای نیست، بگذارید آنان در زایمان بمیرند.

در آئین مسیحیت تحریف شده، زن از استقلال برخوردار نیست و وابستگی کامل به شوهرش دارد و بدون اجازه شوهر حق تصرف در اموال ندارد. در انجیل آمده است: چنانچه پدر و شوهر با نذر زن موافقت نکند، باطل است و هر گونه ضمانت بدون اجازه مرد، پوچ و بی معناست. بنابراین جز در مقطعی از تاریخ مصر، روحیه مردم سالاری باعث محروم شدن زنان از حقوق انسانی و اجتماعی شد. به جای تکریم زن با آنان به سان یک شیء معامله و از او بهره کشی جنسی و اقتصادی می شد.

۴- در جاهلیت عرب پیش از اسلام

در این بخش به جایگاه و مظلومیت زن در دوران پیش از ظهور اسلام می پردازیم.

۱-۴) نادیده گرفتن احساسات مادری

در دوران جاهلیت عرب قبل از اسلام، جز شاهد مظلومیت زن نمی باشیم. زنده به گور کردن دختران و نادیده گرفتن احساسات مادری، شدت جهالت آن دوران را می رساند. هر گاه زنان آبستن می شدند، در موقع زائیدن آنان را به صحرا می بردند و قبری در کنارشان حفر می کردند و پس از زائیدن اگر نوزاد دختر می بود، او را در گور می کردند. مادر اگر دو یا سه بار گرفتار زائیدن دختر می شد، به جرم زائیدن دختر او را نیز با نوزاد زنده به گور می کردند. اولین قبیله ای که به چنین کار قبیحی دست زد، قبیله بنی تمیم بود. این رسم ناپسند به تدریج در دیگر قبایل عرب نیز معمول شد.

۲-۴) فرومایگی زن

زن در پیش از اسلام و دوره جاهلی، خوار و فرومایه بود. عرب زن را منشأ ذلت و ننگ می شمرد و وقتی خبر از ولادت فرزند دختری می یافتند، چهره شان به شدت می گرفت و سرگردان می ماندند که آن را با خواری نگه دارند یا در خاک پنهان سازند. خداوند متعال آنها را چنین توصیف کرده است: و هر گاه یکی از آنان را به دختر مژده آورند، چهره اش سیاه می گردد. در حالی که خشم و اندوه خود را فرو می خورد. از بدی آنچه بدو بشارت داده شده، از قبیله خود روی می پوشاند. آیا او را با خواری نگه دارد، یا در خاک پنهانش کند؟ و چه بد داوری می کنند.

۳-۴) مملوک بودن زن

در دوره جاهلی، زن در میان عرب به عنوان ملک و اموال به همدیگر به ارث می رسیدند. بدین گونه اگر همسر زنی می مرد، جامه بر سر او می انداختند و یکی از وارثان وی را به ارث می برد و اگر به او علاقه نداشت یا شوهرش می داد یا او را نزد خود نگه می داشت تا بمیرد. مثلا وقتی ابوقیس بن أسلت از دنیا رفت، پسرش محصن بن أبی أقیس، جامه خود را بر سر همسر پدرش کبیشه دختر معمر بن معبد انداخت و در نتیجه با مهریه ای که پدر به او داده بود، وارث نکاحش شد و سپس ارا بلاتکلیف رها کرد، نه با وی همخوابگی کرد و نه نفقه اش را داد. کبیشه نزد رسول خدا(ص) شکایت برد که یا رسول الله(ص)! شوهرم أبوقیس بن أسلت از دنیا رفت و پسرش محصت وارث نکاح من شد نه با من همخوابگی دارد و نه نفقه ام را می دهد و نه رهایم می کند که به خانواه و اهلم بپیوندم.

رسول خدا(ص) فرود: تو فعلا به خانه ات برگرد تا اگر خدای تعالی درباره مسئله ات حکمی نازل کرد، خبرت کنم. در این میان آیه نازل شد که با زنانی که پدرانتان به ازدواج خود درآورده اند نکاح مکنید و کبیشه به اهل خویش پیوست. [۲۰] قرآن کریم به این سنت غلط پایان داد و فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اند، برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه به ارث ببرید.

۴-۴) در فرهنگ عرب جاهلی، تبعیض علیه زنان اعلام می شد و زنان از همه حقوق اجتماعی محروم بودند، زن ها از ارث نصیبی نداشتند، ارث مال کسی بود که بتواند به دقت کار و زار، اسلحه به دست گیرد و در میدان نبرد حاضر شد و با دشمنان بجنگد و از حریم قبله دفاع کند. در این فرهنگ اموال میت نصیب مردان فامیل می شد. قرآن کریم با قاطعیت تمام و با تصریح به نساء در برابر رجال در جمله مستقل، حکم ارث زنان را در کنار حکم ارث مردن بیان کردو زنان مانند مردان مالک بخشی از ارث شدند: برای مران، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان آنان بر جای گذاشته اند، سهمی خواهد بود ـ خواه آن مال کم باشد یا زیاد ـ نصیب هر کس مفروض شده است.

موضوعات: پاسخ به شبهات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-10-22] [ 01:01:00 ب.ظ ]