وعده دیدار
وعده دیدار نزدیک است.






اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


ای مردمان امام غائب ازنظرتان راتنها نگذارید!به خداخیرشمادرهمراهی بااوست.


جستجو




الصدیقه الشهیده ...

از انس نقل شده است:هنگامی که ازخاکسپاری پیکر مطهر رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فراغت یافتیم من نزد فاطمه زهرا سلام الله علیها رفتم تاچشمش به من افتاد فرمود:"چگونه دلتان راضی شدکه برچهره مبارک رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خاک بریزید؟ ” سپس به گریه افتاد.

امام صادق علیه السلام فرمود:"حال مادرمان، فاطمه زهرا سلام الله علیها براثراندوه بسیار به وخامت گرایید .تنهالبخنداوپس ازرحلت پدربزرگوارش هنگامی بود که دربستر شهادت باپوشیدن لباس آخرت ،نگاهی به اسماء بنت عمیس کردولبخندی زدوبه تابوتی که برای حمل جنازه اش پیش ازوفات وی ساخته شده بود،نگریست وفرمود:"شمابافراهم کردن این تابوت بدن مرا پوشاندید؛خداوند لغزشهای شمارا بپوشاند.”

موضوعات: مناسبتها, آزاد  لینک ثابت
[جمعه 1399-10-19] [ 11:30:00 ق.ظ ]

حضرت زهرا (سلام الله علیها ) ...

حضرت زهرا (سلام الله علیها )دردشوارترین لحظات زندگی باپدر ارجمند خویش وهمسر خود همدوش وهمراه بود.وی باتلاش ومبارزات وبیانات خود وتربیت اهل بیت رسالت که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)آنان رابرای یاری دین خدا پس از خود ذخیره ساخته بود آیین اسلام را یاری کرد. اوپس از جهادی پر بارومبارزه ای ملالت بار به عنوان نخستین بار به عنوان نخستین فرد ازپنج تن اهل بیت نبوت ورسالت  پس از نبی گرامی به اسلام پیوست.ودربرابرمنحرفان استقامت نشان داد.ودر عرصه آگاهی دادن به زنان مسلمان تلاش می کرد.

موضوعات: مناسبتها, آزاد  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-10-08] [ 11:47:00 ق.ظ ]

کلام آسمانی آیه 5سوره حشر ...

 

” مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً …”

درآیه 5سوره حشر منظور از اينكه خداوند متعال  فرمودند:” مثل آنهايى كه تورات بر آنان تحميل شد” به شهادت سياق اين است كه تورات به آنان تعليم داده شد. و مراد از اينكه فرمود” ولى آن را حمل نكردند” اين است كه به آن عمل نكردند، ذيل آيه هم كه مى‏فرمايد” بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ” مؤيد و شاهد بر اين معنا است. و منظور از” كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند” يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان موسى (ع) نازل كرد و او معارف و شرايع آن را تعليمشان داد، ولى رهايش كردند، و به دستورات آن عمل ننمودند، لذا خداى تعالى برايشان مثلى زد، و آنها را به الاغى تشبيه كرد كه كتابهايى بر آن بار شده، و خود آن حيوان هيچ آگاهى از معارف و حقائق آن كتابها ندارد، و در نتيجه از حمل آن كتابها چيزى به جز خستگى برايش نمی ماند.

وجه اتصال اين آيه به آيه قبلش اين است كه بعد از آنكه خداى تعالى سخن را با مساله بعث پيامبرى امى آغاز كرد، و بر مسلمانان منت نهاد كه از ميان همه اقوام امى پيامبر را در بين آنان مبعوث كرد، تا كتاب را بر آنان بخواند، و تزكيه‏شان كند، و كتاب و حكمتشان بياموزد و در نتيجه از ظلمتهاى گمراهى به سوى نور هدايت بيرونشان نموده، از حضيض جهل به اوج علم و حكمتشان برساند، و در آخر سوره هم به طور عتاب و توبيخ به رفتار آنان اشاره مى‏كند، كه به جاى شكرگزارى در مقابل اين منت چگونه به سوى لهو و تجارت شتافتند، و پيامبر را در حال خطبه جمعه تنها گذاشتند، با اينكه نماز جمعه از بزرگترين مناسك دينى است.در بين آن آغاز و اين انجام سوره مثل مذكور را براى يهوديان آورد كه تورات تحميلشان شد، ولى آن را حمل نكردند، و چون خرانى شدند كه بار كتاب بر دوش دارند، و هيچ بهره‏اى از معارف و حكمتهاى آن ندارند. پس مسلمانان بايد به امر دين اهتمام بورزند و در حركات و سكنات خود مراقب خدا باشند، و رسول او را بزرگ بدانند، احترام كنند، و آنچه برايشان آورده ناچيز نگيرند، و بترسند از اينكه خشم خدا آنان را بگيرد، همان طور كه يهود را گرفت، و آنان را جاهلانى ستمگر خواند، و به خرانى كه بار كتاب به دوش دارند تشبيهشان كرد.

در تفسير روح المعانى وجه ارتباط آيه مورد بحث به آيه قبلش را چنين بيان داشته: آيه ‏مورد بحث متضمن اشاره به همان مطلبى است كه آيات قبل بيان مى‏كرد، و خلاصه اشاره مى‏كند به اينكه اين رسول مبعوث را خداى تعالى بر طبق همان صفاتى مبعوث كرد كه در تورات و به زبان انبياى بنى اسرائيل بشارتش را داده بود، پس گويا فرموده:” هُوَ الَّذِي بَعَثَ …"، آن خدايى است كه پيامبر مبشر در تورات را به همان نشانى‏ها مبعوث كرد كه يكى از آن نشانى‏ها امى بودن، و يكى ديگر مبعوث شدن در قومى امى است، و مثل يهوديانى كه آن بشارتها را ديده بودند، و اين پيامبر را هم ديدند و يقين كردند كه اين همان است و باز ايمان نياوردند، مثل حمار است.

                                                                                                (ترجمه تفسير الميزان ،ج‏19 ،ص 448)   

 

موضوعات: کلام آسمانی, آزاد  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-10-03] [ 11:11:00 ق.ظ ]

تفسیرآيه 2سوره حشرشريفه‏" هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ" ...

در تفسير قمى در ذيل آيه 2سوره حشرشريفه‏” هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ”

گفته: سبب نزول اين آيه چنين بود كه در مدينه سه طايفه و دودمان از يهوديان زندگى مى‏كردند، يكى بنى النضير بود، و يكى بنى قريظه، و يكى بنى قينقاع. و اين سه طايفه با رسول خدا (ص) عهدى داشتند كه تا مدتى مورد احترام بود، و بعدا يهوديان آن عهد را شكستند.و سبب اين عهدشكنى در بنى النضير اين بود كه مردى از اصحاب آن جناب دو نفر را ترور كرده بود، و قرار شد كه به صاحبان خون، ديه و خونبها بپردازند، رسول خدا (ص) به ميان بنى النضير آمد تا از آنان مقدارى پول براى اين منظور قرض كند. در بين افراد بنى النضير كعب بن اشرف بود كه رسول خدا (ص) بر وى در آمد. كعب گفت: مرحبا اى ابو القاسم، خوش آمدى. و برخاست و چنين وانمود كرد كه مى‏خواهد طعامى درست كند، ولى در دل نقشه كشتن آن جناب را مى‏ريخت، و در سر مى‏پروراند كه بعد از كشتن آن جناب بر سر اصحابش بتازد. در همين حال جبرئيل نازل و جريان را به آن جناب اطلاع داد. حضرت برخاست و به مدينه برگشت، و به محمد بن مسلمه انصارى فرمود: برو در قبيله بنى النضير، و به مردم آنجا بگو كه خداى عز و جل توطئه شما را به من خبر داد، يا از سرزمين ما بيرون شويد، و يا آماده جنگ باشيد. آنان گفتند از بلاد تو بيرون مى‏شويم.يهوديان وقتى چنين ديدند گفتند: اى محمد! ما حاضريم از سرزمين تو بيرون شويم، به شرطى كه اموال ما را به ما بدهى. حضرت فرمود: اين كار را نمى‏كنم، و ليكن به شما اجازه مى‏دهم از اموالتان آن مقدار را كه شتران شما حمل كند با خود ببريد. يهوديان قبول نكردند، و چند روزى هم ماندند، آن گاه گفتند مى‏رويم، و به مقدار بار شتران از اموال خود مى‏بريم. فرمود: نه بايد برويد و هيچ چيز با خود نبريد، هر كس از شما را ببينيم كه با خود چيزى مى‏برد او را خواهيم كشت. يهوديان از قلعه‏هاى خود بيرون شده، جمعى از ايشان به فدك، و جمعى به وادى القرى، و گروهى به شام رفتند. (ترجمه تفسير الميزان،ج‏19،ص360)

 

 

 

موضوعات: کلام آسمانی, آزاد  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-10-02] [ 02:12:00 ب.ظ ]

روایت شعردرعصر جاهلیت ...

روایت شعردرعصر جاهلیت

اعراب درعصرجاهلی به هنروخوض درمسائل آن توجه خاصی نداشتند،بلکه بیشتربرای بیان احساسات خویش از هنر گفتاری سودمی جتند واین هنرگفتاری ازمهم ترین ونیرومندترین شیوه ههای تحریص واقناع بود.متاسفانه آثارقدیمی تر این هنر،درظلمت تاریخ باستان مستورمانده وآن چه به دست مارسیده است مربوط به اواخر قرن پنجم واوایل قرن ششم میلاد است یعنی درحدود یک قرن ونیم پیش ازظهور اسلام.به عبارتی دیگر اعراب قدیم هرچند ازادبیات مکتوب بی بهره بودند،صاحب زبانی بودند که به داشتن گنجینه ای بسیار غنی ازواژه های بسیارممتاز بود وچون نقاشی وپیکرتراشی رانمی شناختند ،زبان خویش رابه یک صنعت ظریف تبدیل کرده بودند وازاین بابت قدرت بیان عظیم ایین زبان، بحق، برخویش می بالیدند.درنتیجه شعراءوفصحایی که می توانستند ازتواناییهای شگفت آور این زبان استفاده موثر وهنری کنند،درمیان آنان ازاحترام خاصی برخوردارمی شدند.قدیمی ترین شعر موجود ازاوایل قرن ششم میلادی است .درحالی که هنر نوشتن تادوقرن بعد مورداستفاده عمومی  عربها قرار نگرفت.بنابراین شعرقبل ازاسلام تنها به صورت روایت شفاهی حفظ شده است.بدون شک خیلی از اشعار ،برای مثال آنهایی که قبیله شاعر درآن تمجید شده بود ویا دشمنان راهجومی کرد ،به مرور بوسیله قوم شاعر حفظ ونقل می شد،واشعارکوتاه وطولانی تر نیز به همین طریق باقی مانده است. درآن روز شعر،تجملی برای تعدادی با فرهنگ محسوب نمی شدبلکه تنها وسیله برای بیانی ادبی بودهرقبیله شاعران خودش راداشت که باآزادی،فکرواحساس آنهاراکامل روشن بیان می نمودند.وعامل اصلی متحدکننده آنان بود.شعربه فضیلت آرمانی اعراب(مروت)حیات وتداوم می بخشید هرچندکه این فضیلت تنهابه وحدت خونی قبیله وابسته بودوتنها پیوستگی خونی را مقدس می شمردبااین حال یک رابطه نامرئی بین قبائل مختلف بودوآگاهانه وغیرآگاهانه اساس یک اتحادملی براساس عواطف را پی ریخت.

شعرجاهلیت اساسش برپایه شفاهی بود که ازگروهی به گروهی دیگر ازطریق روایت شفاهی منتقل می شد.واین روایت شفاهی به این صورت باقی ماندتااینکه دراوایل قرن دوم هجری نوشته شدند.ازدلایلی که موجب شد که به روایت شفاهی درنقل اعتماد کنند عبارت است از:                                                                                                                                                                                                                                                                                                           

1- اشعارجاهلیت ازطریق روایت ازنسلی به نسلی دیگر  منتشرومنتقل می شد.(  اهمیت داشتن شعر به اندازه ای بود که مردم عرب جاهلی آنرا حفظ می کردندوبه خاطرمی سپردند .)

2-منابع ومصادر اسمهای راویا ن شعرذکرمی شدواین درحالی بود که خود راویان نیزشاعربودند.

3- قبایل در گزارش دادن شعرهای معروف جاهلیت اهتمام وتلاش می کردند.وهرقبیله درتثبیت مناقب وتبیین عیبهای دشمنان اهتمام می ورزید. 

درکنار منتخببات(جنگهای شعر)که همانامجموعه ای تخصصی – ادبی وشامل اشعارمنسوب به عصرجاهلی باشدتعدادبی شماری تالیفات ادبی یاتاریخی منثورمی شناسم که به روایات یاگزیده های مفصل شعری آکنده اندواین گزینه ها نمونه های شعرکهن تلقی می شوند.این منتخبات به زمانهای مختلفی تعلق داردکه ازقرن سوم هجری/نهم میلادی تایازدهم میلادی/هفدهم میلادی کشیده میشود.کهن ترین این آثار 3 قرن متاخرتراز اصل اسنادی است که نویسندگان مدعی اندپس ازاخذ از طریق نقل شفاهی روایت می کنند.

درحقیقت هرگز باور نکرده ایم که شعرکهن تازی تنهاتوسط نوعی وجدان عام جذب شده باشد بلکه شخصیتهایی کاملا مشخص عملادرتاریخ آن دخالت داشته اند.این شخصیتها را “روات"(جمع راوی) میخوانندوایشان مردانی بودند که تخصصشان شنیدن وحفظ اشعارشاعران یا اشعار شاعری خاص بود.درباره حافظه این راویان،خواه آنانکه حرفه ای اندوخواه آنان که تفننا به این کار می پردازند البته داستانهای شگفتی نقل کرده اند .یکی ازمشهورترین این راویان” حماد راویه” ،که سخت معروف است به خود می بالد که قادر است به ازای هریک از حروف الفبا صدقصیده باقافیه ای یکسان برخواند.

طبیعتا صحت اشعار بااین روش نقل ،درمعرض خطرات عمده ای قرارمی گیردحکایاتی که مورخان مسلمان درباره خصایص اخلاقی وزندگی راویان نقل کرده اند خودپیشاپیش مارا دچارتردید می کند. زیرا حتی صادق ترین ایشان ازجمله اصمعی (قرن 2هجری) نیز دچارلغزش شده اند.حال خود چه رسد به راویانی که اخلاقیات نابسامان داشته اند،برده ویاافرادفرومایه بودند،مولی ویافروشندگان خرده پابودند.مقلدوجعل مسلم، پرده درورشوه خوار بودندوبه باده نوشی وعیاشی تمایل داشتند. باوجود این راویان علاقه داشتند که ازسرچشمه های واقعی سیراب شوند، ازاین رو درپی جستجوی شعرکهن نزد بدویان می شتافتند.زیرامفروض این بودکه بدویان ناگهان دریافتند متاعی بسیار مورد تقاضا وفراوان دراختیار دارند.ایشان حتی بیابانها وگله های خودرا ترک گفتند وبه مراکزشهرها روی آوردند تامتاع خودرا عرضه کنند.وبه این سان دیگر لازم نبود که راویان سفرهای جانکاه رابرخودهموارکنند.تاازدهان آنها شعربشنوند زیرا اینک نیاز خودرا دربازارشهر می یافتند؛اماهمه سعی شان این بودکه نگذارند رقیبی برایشان پیشی گیرد.ایشان قانون عرضه وتقاصا را خوب می شناختند.علاوه برآن قرنهای اول اسلامی ،قرنهای مبارزه بود واستقرار،چه درزندگی سیاسی وداخلی وچه دربرخوردهای خارجی واصطکاکها ورقابتها میان نژادهای مختلف وتمدنها وزبانها واندیشه ها .قبایل عرب هریک خودراازقبایل دیگر برترمی دانستند ودرپی آن بودند به هرترتیب شده ازطریق اشعار کهنی که افتخارات نیاکان نامدار باشاهکارهای درخشان آنان رابرشمارده، آن برتری رابه ثبوت رسانند.رقابتهای میان قبیل درشکل رقابتهای نژادی (شعوبیه)گسترش یافت.ملتهای مغلوب اشعاری که نیافتند که اعراب رافرومی کوفت وفارسین را بزرگ می داشت.اعراب نیز به نوبه خود اشعاری درجهت مخالف یافتند .جهودان ومسیحیان نیز دراین احوال نه ازمیان رفتند ونه سلاح فرونهاد .ایشان هم شاعرانی وافتخاراتی عربی از برای خودداشتند ؛امامسلمانان می کوشیدند بوسیله اشعار جاهلی ،اشتباهات مذهبی آنان را به ثبوت رسانند.دردرون اسلام هم مکتبها ومذهبهانه تنها باشمشیر وحربه تکفیربه مبارزه بایکدیگر پرداختندبلکه درپی آن بودند که نزد شاعران جاهل ومتوحش عصر جاهلیت نیزتکیه گاه هایی ازبرای عقایدخود بیابند؛حتی کاربه جایی کشید که اشعاری ازقول حضرت آدم(علیه السلام)ونیز شیطان وجنیان روایت می کردند.ازطرف دیگر می بایست ملت راسامان می دادندوزبان راتثبیت می کردند،ازاین رو به یافتن شواهدی نزدشاعران کهن پرداختند. به قطع می توان گفت که دراین جو ،دروغهاوجعلیات جسورانه ای به وجودآمد.درهمین روزگار بودکه انبوه شگفتی حدیث وسخن منسوب به حضرت پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)ساختندکه برجهات مختلف ناظر بود. گاه درزمینه رقابتهای نژادی گاه درزمینه سیاست وحسادتهای مکاتب زبان شناسی ودینی. دراین مواقع یک مقدار ازاشتباه غیرقابل اجتناب بود.جدا از ضعف غیر ارادی حافظه،بدون شک درخیلی ازحالات راویان عمدتا خیانت می کردند.وسوسه زیادی درآنان بود که اشعار یاقطعاتی رابراساس شعرهای قدیمی ازمنابعی که فقط برای خودشان شناخته شدده بود ،بسازند.زیرا دراین حالت احتمال رسوا شدن اندک بود.اینها درشناخت شعرواستعداد شعری عموما بسیار برتراز همتایان لغوی خودبودندزیراعمدتافاقدتوانایی نقد شعر بودند،بلکه هرچه را به دستشان میرسیدمی گرفتند.

موضوعات: یادآوری, آزاد  لینک ثابت
 [ 01:56:00 ب.ظ ]