در تفسير قمى در ذيل آيه 2سوره حشرشريفه‏” هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ”

گفته: سبب نزول اين آيه چنين بود كه در مدينه سه طايفه و دودمان از يهوديان زندگى مى‏كردند، يكى بنى النضير بود، و يكى بنى قريظه، و يكى بنى قينقاع. و اين سه طايفه با رسول خدا (ص) عهدى داشتند كه تا مدتى مورد احترام بود، و بعدا يهوديان آن عهد را شكستند.و سبب اين عهدشكنى در بنى النضير اين بود كه مردى از اصحاب آن جناب دو نفر را ترور كرده بود، و قرار شد كه به صاحبان خون، ديه و خونبها بپردازند، رسول خدا (ص) به ميان بنى النضير آمد تا از آنان مقدارى پول براى اين منظور قرض كند. در بين افراد بنى النضير كعب بن اشرف بود كه رسول خدا (ص) بر وى در آمد. كعب گفت: مرحبا اى ابو القاسم، خوش آمدى. و برخاست و چنين وانمود كرد كه مى‏خواهد طعامى درست كند، ولى در دل نقشه كشتن آن جناب را مى‏ريخت، و در سر مى‏پروراند كه بعد از كشتن آن جناب بر سر اصحابش بتازد. در همين حال جبرئيل نازل و جريان را به آن جناب اطلاع داد. حضرت برخاست و به مدينه برگشت، و به محمد بن مسلمه انصارى فرمود: برو در قبيله بنى النضير، و به مردم آنجا بگو كه خداى عز و جل توطئه شما را به من خبر داد، يا از سرزمين ما بيرون شويد، و يا آماده جنگ باشيد. آنان گفتند از بلاد تو بيرون مى‏شويم.يهوديان وقتى چنين ديدند گفتند: اى محمد! ما حاضريم از سرزمين تو بيرون شويم، به شرطى كه اموال ما را به ما بدهى. حضرت فرمود: اين كار را نمى‏كنم، و ليكن به شما اجازه مى‏دهم از اموالتان آن مقدار را كه شتران شما حمل كند با خود ببريد. يهوديان قبول نكردند، و چند روزى هم ماندند، آن گاه گفتند مى‏رويم، و به مقدار بار شتران از اموال خود مى‏بريم. فرمود: نه بايد برويد و هيچ چيز با خود نبريد، هر كس از شما را ببينيم كه با خود چيزى مى‏برد او را خواهيم كشت. يهوديان از قلعه‏هاى خود بيرون شده، جمعى از ايشان به فدك، و جمعى به وادى القرى، و گروهى به شام رفتند. (ترجمه تفسير الميزان،ج‏19،ص360)

 

 

 

موضوعات: کلام آسمانی, آزاد  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...