وعده دیدار
وعده دیدار نزدیک است.






اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


ای مردمان امام غائب ازنظرتان راتنها نگذارید!به خداخیرشمادرهمراهی بااوست.


جستجو




یا فاطر ...

موضوعات: کلام آسمانی, آزاد  لینک ثابت
[جمعه 1399-10-19] [ 11:32:00 ق.ظ ]

کلام آسمانی آیه 5سوره حشر ...

 

” مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً …”

درآیه 5سوره حشر منظور از اينكه خداوند متعال  فرمودند:” مثل آنهايى كه تورات بر آنان تحميل شد” به شهادت سياق اين است كه تورات به آنان تعليم داده شد. و مراد از اينكه فرمود” ولى آن را حمل نكردند” اين است كه به آن عمل نكردند، ذيل آيه هم كه مى‏فرمايد” بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ” مؤيد و شاهد بر اين معنا است. و منظور از” كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند” يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان موسى (ع) نازل كرد و او معارف و شرايع آن را تعليمشان داد، ولى رهايش كردند، و به دستورات آن عمل ننمودند، لذا خداى تعالى برايشان مثلى زد، و آنها را به الاغى تشبيه كرد كه كتابهايى بر آن بار شده، و خود آن حيوان هيچ آگاهى از معارف و حقائق آن كتابها ندارد، و در نتيجه از حمل آن كتابها چيزى به جز خستگى برايش نمی ماند.

وجه اتصال اين آيه به آيه قبلش اين است كه بعد از آنكه خداى تعالى سخن را با مساله بعث پيامبرى امى آغاز كرد، و بر مسلمانان منت نهاد كه از ميان همه اقوام امى پيامبر را در بين آنان مبعوث كرد، تا كتاب را بر آنان بخواند، و تزكيه‏شان كند، و كتاب و حكمتشان بياموزد و در نتيجه از ظلمتهاى گمراهى به سوى نور هدايت بيرونشان نموده، از حضيض جهل به اوج علم و حكمتشان برساند، و در آخر سوره هم به طور عتاب و توبيخ به رفتار آنان اشاره مى‏كند، كه به جاى شكرگزارى در مقابل اين منت چگونه به سوى لهو و تجارت شتافتند، و پيامبر را در حال خطبه جمعه تنها گذاشتند، با اينكه نماز جمعه از بزرگترين مناسك دينى است.در بين آن آغاز و اين انجام سوره مثل مذكور را براى يهوديان آورد كه تورات تحميلشان شد، ولى آن را حمل نكردند، و چون خرانى شدند كه بار كتاب بر دوش دارند، و هيچ بهره‏اى از معارف و حكمتهاى آن ندارند. پس مسلمانان بايد به امر دين اهتمام بورزند و در حركات و سكنات خود مراقب خدا باشند، و رسول او را بزرگ بدانند، احترام كنند، و آنچه برايشان آورده ناچيز نگيرند، و بترسند از اينكه خشم خدا آنان را بگيرد، همان طور كه يهود را گرفت، و آنان را جاهلانى ستمگر خواند، و به خرانى كه بار كتاب به دوش دارند تشبيهشان كرد.

در تفسير روح المعانى وجه ارتباط آيه مورد بحث به آيه قبلش را چنين بيان داشته: آيه ‏مورد بحث متضمن اشاره به همان مطلبى است كه آيات قبل بيان مى‏كرد، و خلاصه اشاره مى‏كند به اينكه اين رسول مبعوث را خداى تعالى بر طبق همان صفاتى مبعوث كرد كه در تورات و به زبان انبياى بنى اسرائيل بشارتش را داده بود، پس گويا فرموده:” هُوَ الَّذِي بَعَثَ …"، آن خدايى است كه پيامبر مبشر در تورات را به همان نشانى‏ها مبعوث كرد كه يكى از آن نشانى‏ها امى بودن، و يكى ديگر مبعوث شدن در قومى امى است، و مثل يهوديانى كه آن بشارتها را ديده بودند، و اين پيامبر را هم ديدند و يقين كردند كه اين همان است و باز ايمان نياوردند، مثل حمار است.

                                                                                                (ترجمه تفسير الميزان ،ج‏19 ،ص 448)   

 

موضوعات: کلام آسمانی, آزاد  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-10-03] [ 11:11:00 ق.ظ ]

تفسیرآيه 2سوره حشرشريفه‏" هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ" ...

در تفسير قمى در ذيل آيه 2سوره حشرشريفه‏” هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ”

گفته: سبب نزول اين آيه چنين بود كه در مدينه سه طايفه و دودمان از يهوديان زندگى مى‏كردند، يكى بنى النضير بود، و يكى بنى قريظه، و يكى بنى قينقاع. و اين سه طايفه با رسول خدا (ص) عهدى داشتند كه تا مدتى مورد احترام بود، و بعدا يهوديان آن عهد را شكستند.و سبب اين عهدشكنى در بنى النضير اين بود كه مردى از اصحاب آن جناب دو نفر را ترور كرده بود، و قرار شد كه به صاحبان خون، ديه و خونبها بپردازند، رسول خدا (ص) به ميان بنى النضير آمد تا از آنان مقدارى پول براى اين منظور قرض كند. در بين افراد بنى النضير كعب بن اشرف بود كه رسول خدا (ص) بر وى در آمد. كعب گفت: مرحبا اى ابو القاسم، خوش آمدى. و برخاست و چنين وانمود كرد كه مى‏خواهد طعامى درست كند، ولى در دل نقشه كشتن آن جناب را مى‏ريخت، و در سر مى‏پروراند كه بعد از كشتن آن جناب بر سر اصحابش بتازد. در همين حال جبرئيل نازل و جريان را به آن جناب اطلاع داد. حضرت برخاست و به مدينه برگشت، و به محمد بن مسلمه انصارى فرمود: برو در قبيله بنى النضير، و به مردم آنجا بگو كه خداى عز و جل توطئه شما را به من خبر داد، يا از سرزمين ما بيرون شويد، و يا آماده جنگ باشيد. آنان گفتند از بلاد تو بيرون مى‏شويم.يهوديان وقتى چنين ديدند گفتند: اى محمد! ما حاضريم از سرزمين تو بيرون شويم، به شرطى كه اموال ما را به ما بدهى. حضرت فرمود: اين كار را نمى‏كنم، و ليكن به شما اجازه مى‏دهم از اموالتان آن مقدار را كه شتران شما حمل كند با خود ببريد. يهوديان قبول نكردند، و چند روزى هم ماندند، آن گاه گفتند مى‏رويم، و به مقدار بار شتران از اموال خود مى‏بريم. فرمود: نه بايد برويد و هيچ چيز با خود نبريد، هر كس از شما را ببينيم كه با خود چيزى مى‏برد او را خواهيم كشت. يهوديان از قلعه‏هاى خود بيرون شده، جمعى از ايشان به فدك، و جمعى به وادى القرى، و گروهى به شام رفتند. (ترجمه تفسير الميزان،ج‏19،ص360)

 

 

 

موضوعات: کلام آسمانی, آزاد  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-10-02] [ 02:12:00 ب.ظ ]

لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ ...

 

“أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ” منظور از” وبال امر” آثار سوء كفر و فسق آنان است، و منظور از” امر” همان كفر و آثار كفر يعنى فسق است.” سوره منافقون،آیه5

از آنجا كه مقتضاى اسماى حسنى و صفات علياى مذكور در آيات قبلى اين بود كه خداى عز و جل براى مردم معادى برقرار كند، و آنان را دوباره به سوى خود برگرداند، لذا لازم بود اين مقتضا را اعلام نمايد، و نيز آنچه كه بر مردم لازم است انجام دهند، و آنچه را كه واجب است اجتناب كنند، و خلاصه شرع و دينى را كه لازم است براى تامين سعادت معادشان داشته باشند، اعلام بدارد، و چون طرق اين شرع رسالت است لذا لازم بود رسولانى بر اساس انذار از عقاب آخرت و تبشير به ثواب آن و يا بگو بر اساس انذار از خشم خدا و تبشير به رضاى او، گسيل بدارد. در آيه مورد بحث به منظور اشاره به اين معنا سرگذشت اقوامى را به ياد می آورد كه در زمانهاى پيش زندگى مى‏كردند، و نسبت به دين خدا كفر ورزيدند، و به همين جهت وبال امر خود را چشيدند، و در آخرت عذابى دردناك دارند، آن گاه از اين يادآورى منتقل می شود به اينكه چرا كفر ورزيدند؟ و میفرمايد: سبب كفرشان تكذيب رسالت بود، و سبب اين تكذيبشان هم انكار بعث و معاد بود.و در آخر نتيجه مى‏گيرد كه پس بر مردم حاضر واجب است به خدا و رسولش و دينى كه بر آن رسول نازل فرموده ايمان بياورند. و مقدمه چينى‏هاى مذكور را با تبشير و انذار ختم فرمود، البته به طور اشاره به آنچه براى مؤمنين تهيه ديده كه همان بهشت جاودانه است، و آنچه براى كفار تكذيب‏گر مهيا نموده كه همان آتش ابدى است.

                                                                                            (طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ج19،ص497)




موضوعات: کلام آسمانی, آزاد  لینک ثابت
[شنبه 1399-09-01] [ 01:53:00 ب.ظ ]

الهم لک لبیک ...

موضوعات: کلام آسمانی  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-05-22] [ 12:14:00 ب.ظ ]


1 3 4