وعده دیدار
وعده دیدار نزدیک است.






بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


ای مردمان امام غائب ازنظرتان راتنها نگذارید!به خداخیرشمادرهمراهی بااوست.


جستجو




​هدفهای امام حسن (علیه السلام) از صلح با معاویه ...


هدفهای امام حسن مجتبی (علیه السلام )از صلح با معاویه
بزرگان و زمامداران جهان، هنگامی که اوضاع وشرائط را بر خلاف هدفها ونظریات خود می یابند،همواره سعی می‌کنند در موارد دو راهی،جانبی رابگیرند که زیان کمتری در بر داشته باشد، و این یک اصل اساسی در محاسبات سیاسی اجتماعی است.
امام مجتبی علیه السلام نیز بر اساس همین رویه معقول می کوشید هدفهای عالی خود را تا آنجا که مقدوراست، به طور نسبی تامین نماید. از اینرو هنگامی که ناگزیر شد با معاویه کنار آید، طبق ماده اول با این شرطحکومت را به وی واگذار کرد که در اداره امور جامعه اسلامی تنها بر اساس قوانین قرآن و روش پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم رفتار نماید.
بدیهی است نظر امام تنها رسیدن به قدرت وتشکیل حکومت اسلامی نبود، بلکه هدف اصلی،صیانت و نگهداری قوانین اسلام در اجتماع و رهبری جامعه بر اساس این قوانین بود و اگر این روش به وسیله معاویه اجرا می شد، باز تا حدودی هدف اصلی تامین شده بود.
بعلاوه، طبق ماده دوم، پس از مرگ معاویه،حسن بن علی علیه السلام می توانست آزادانه رهبری جامعه اسلامی را به عهده بگیرد، و با توجه به اینکه معاویه در حدودسی سال از آن حضرت بزرگتر بودو در آن ایام دوران پیری را می گذرانید و طبق شرائط عادی امید زیادی می رفت که عمر وی چندان طول نکشد، روشن می‌گردد که این شرط، روی محاسبات عادی تا چه حدبه نفع اسلام و مسلمانان بود.
بقیه مواد پیمان نیز هر کدام حائز اهمیت بسیار بود;زیرا در شرائطی که امیر مؤمنان علیه السلام در مراسم نمازجمعه و در حال نماز با کمال بی پروایی مورد سب قرارمی گرفت و این کار به صورت یک بدعت ریشه داری درآمده بود و شیعیان و دوستداران آن حضرت و افرادخاندان پیامبر همه جا مورد تعقیب و در معرض تهدیدو شکنجه بودند، ارزش گرفتن چنین تعهدی از معاویه غیر قابل انکار بود.

 

 

موضوعات: یادآوری  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-09-07] [ 11:04:00 ق.ظ ]

چرا امام رضا(ع) در برابر مأمون از شيوه جنگ مسلحانه استفاده نكرد؟ ...

 

واقعيت اين است كه نمي‌توان به گونه‌اي مشخص نظر داد كه چرا امامان(ع) كاري را انجام دادند يا كاري را انجام ندادند، زيرا برخي از فعاليت‌هاي آنان از اسرار الهي است، چنان كه امام حسن(ع) در جواب اشكال به حضرت كه چرا در برابر معاويه صلح كرديد، در حالي كه مي‌دانستيد خلافت حقّ شماست، فرمود: “اگر من از طرف خدا امام هستم، صحيح نيست كه به رأي و عمل كرد من ايراد شود كه چرا صلح يا جنگ كردم، اگر چه حكمت آن براي شما معلوم نباشد".

بر اين اساس نمي‌توانيم تمام علت‌هاي نبود جنگ مسلّحانه با مأمون را بيان كنيم. در عين حال، اين مسئله مربوط به هزار سال پيش است و تاريخ به طور كامل به دست ما نرسيده است اما مي‌توان برخي از عوامل را با توجه به شناختي كه از مقام امامت و نيز تاريخي كه از امام رضا(ع) در دست ما قرار دارد، چنين بيان كرد:
- انجام تكليف يا عمل به عهد و پيمان الهي-

برخي بر اين عقيده‌اند كه ائمه(ع) در زندگي اجتماعي و سياسي و فردي و عبادي به تكاليفي كه از ناحيه خدابراي آنان از پيش تعيين شده، عمل مي‌كردند، هر چند عمل آنان براي برخي خوشايند نبوده است. جهاد نكردن امام با مأمون از اين مورد خارج نيست.

در كتاب شريف اصول كافي بابي آمده و احاديثي به اين مضمون موجود است كه رفتار ائمه چيزي جز عمل به عهد و پيمان الهي نبوده است.

نقش زمان و مكان در سيره ائمه-

برخي معتقدند ملاحظه شرايط زمان و مكان در نوع عملكرد ائمه با حاكمان عصر خود بيشترين تأثير در تصميم‌گيري آنان را داشته است، از اين رو آن‌ها گاهي صلح، قيام، سكوت و برخي از مسئوليت‌ها را در حكومت‌هاي جور پذيرفته‌اند. شهيد مطهري طرفدار اين نظريه است و مي‌گويد: “واقعاً اگر امام حسن(ع) به جاي امام حسين(ع) بود، كار امام حسين را مي‌كرد و اگر امام حسين به جاي امام حسن بود، كار امام حسن را مي‌كرد. 

جنگ مسلّحانه نكردن با مأمون و پذيرش ولايت عهدي از سوي امام از اين قانون جدا نيست؛ بلكه مي‌توان گفت علّت قيام نكردن امام فراهم نبودن شرايط مناسب بوده است. بررسي اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي عصر امام بيانگر اين معنا است، زيرا حضرت از هر جهت تحت فشار بود. نامه‌هاي متعدّد مأمون به حضرت در دعوت به خراسان، (۴) فرستادن مأموران براي بردن امام به خراسان، (۵) چگونگي وداع حضرت با قبر پيامبر و گريه بلند امام كنار قبر پيامبر(ص)، (۶) كراهت حضرت از اين سفر، (۷) همه شواهدي در اين راستا است كه براي امام (ع) زمينه قيام فراهم نبوده است.

 

موضوعات: پاسخ به شبهات  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]

خدایا... ...

 

دکتر مصطفی چمران                           

                           خدایامن به تو توکل کردم سرنوشت رابدست تومیدانم

                                           پیروزی وشکست را به دست میدانم…همه چیز را بدست تو

                                                             می دانم بنابراین احتیاج ندارم که دروغ بگویم.

(کتاب عارفانه صفحه 99)

 

 

 

موضوعات: گفتار ناطق  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-08-23] [ 11:42:00 ق.ظ ]

لطف خدا ...

“بازی با آمریکا بازی کردن با دم شیر است .”

“گوشه ای از بیانات حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای خاتمی در نماز جمعه تهران مورخه 21|8|95″

آمریکا در ایران چندسال پیش انقلاب سبز به راه انداخت اما فکر این را نمی کرد که روزی هم درکشور خود آنهم موقع انتخابات چنین انقلابی اتفاق
بیفتد. اینها همه لطف خداهست وبس

(جهت تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه صلوات.)

 

 

موضوعات: گفتار ناطق  لینک ثابت
 [ 11:37:00 ق.ظ ]

مفهوم تکامل ازدیدگاه استاد شهید مطهری ...

موضوع بحث مفهوم تكامل در تاریخ و به تعبیر دیگر تكامل اجتماعی و پیشرفت اجتماعی انسان است. علما برای انسان قائل به دو تكاملند: یكی تكامل طبیعی و زیستی كه در زیست شناسی خوانده و دیده اید، كه انسان را كاملترین حیوان و آخرین حلقه ی تكامل طبیعی حیوانات دانسته اند. معنی تكامل طبیعی روشن است، یعنی تكاملی كه جریان طبیعت بدون دخالت و خواست خود انسان به وجود آورده است. از این جهت میان انسان و سایر حیوانات تفاوتی نیست؛ یعنی یك مسیر طبیعی جبری قهری هر حیوانی را به مرحله ای رسانده است، انسان را هم همان جریان به مرحله ای كه امروز ما او را انسان می نامیم و او را نوعی خاص در مقابل سایر انواع می دانیم رسانده است.
ولی تكامل تاریخی یا تكامل اجتماعی یعنی سیر جدیدی از تكامل كه در این سیر جدید، طبیعت به آن شكل دخالت ندارد. این تكامل، تكامل اكتسابی است، یعنی تكاملی است كه انسان با دست خود آن را كسب كرده او دوره به دوره هم
آن را از طریق تعلیم و تعلّم- نه وراثت- منتقل كرده است. تكامل طبیعی بدون اختیار و اكتساب انسان رخ داده است و با یك سلسله قوانین ارثی دوره به دوره طی شده است. ولی تكامل اجتماعی یا تاریخی انسان چون اكتسابی است و به دست خود انسان به وجود آمده است انتقالش از نسلی به نسلی و از دوره ای به دوره ای و احیاناً از منطقه ای به منطقه ای، به وسیله ی توارث نبوده و امكان هم نداشته است بلكه به وسیله ی تعلیم و تعلّم و یاد دادن و یاد گرفتن و در درجه ی اول به وسیله ی فن نوشتن انجام شده است كه می بینیم قرآن كریم هم به قلم و ابزارهای نوشتن قسم می خورد: ن وَالْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرونَ  و یا: اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذی خَلَقَ. خَلَقَ الْاِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ. اِقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْاَكْرَمُ. اَلَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ  خدای بزرگوار تو همان است كه قلم به دست گرفتن را به انسان آموخت، یعنی استعداد پیشرفت در تكامل تاریخی و تكامل اجتماعی به انسان داد.
در اینكه جامعه ی بشر از بدو پیدایش، از زمانی كه شروع به ایجاد تمدن كرده، رو به پیشرفت و رو به تكامل بوده است تقریباً جای بحث نیست. همه ی ما می دانیم كه همان طوری كه تكامل طبیعی تدریجاً رخ داده است، تكامل اجتماعی هم تدریجاً رخ داده است، با یك تفاوت و آن اینكه هرچه زمان گذشته است بر سرعت این تكامل افزوده است و به اصطلاح علمی یك حركتِ مقرون به شتاب بوده است، یعنی حركت بوده و سكون نبوده و تازه حركت یكنواخت هم نبوده است (حركت یكنواخت مثل حركت یك اتومبیل كه مدتی مثلاً با سرعت صد كیلومتر در ساعت حركت كند) بلكه حركتِ با شتاب بوده است یعنی تدریجاً بر سرعتش افزوده شده است، اگر در دقیقه ی اول مثلاً یك كیلومتر حركت كرده، در دقیقه ی دوم 2 كیلومتر، در دقیقه ی سوم 4 كیلومتر و بلكه بیشتر، به طوری كه هرچه جلو آمده است با سرعت بیشتر و در بعضی از قسمتها با سرعت خارق العاده ای پیش رفته و جلو آمده است. ولی با اینكه به نظر می رسد كه تكامل و پیشرفت امری بدیهی است، حتماً تعجب خواهید كرد كه در میان دانشمندان افرادی بوده و هستند كه در اینكه بتوان نام آنچه را كه رخ داده است پیشرفت و تكامل نامید، تردید كرده اند. خیلی هم در
ابتدا تعجب آور است كه چه جای تردید است؟ ! اینكه چرا تردید كرده اند بعد عرض می كنم. در اینجا همین قدر اشاره می كنم كه اگرچه ما تردید آنها را صحیح نمی دانیم و ما هم معتقدیم كه جامعه ی بشر همه جانبه رو به تكامل است و به یك مراحل نهایی نزدیك می شود، در عین حال تردیدهای آنها هم بی وجه نیست، جهتی دارد كه باید روشن بشود تا ما بتوانیم مفهوم تكامل را كاملاً درك بكنیم .

موضوعات: یادآوری  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ق.ظ ]


 
 

 
 
مداحی های محرم