وعده دیدار
وعده دیدار نزدیک است.






بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


ای مردمان امام غائب ازنظرتان راتنها نگذارید!به خداخیرشمادرهمراهی بااوست.


جستجو




خاطرات شیرین رهبرمان از روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ...


در آن روزها ما در یک حالت بُهت بودیم. در حالی که در همه‌ی فعالیتهای آن روزها ما طبعاً داخل بودیم. همان‌طور که می‌دانید ما عضو شورای انقلاب بودیم و یک حضور دائمی تقریباً وجود داشت. لکن یک حالت ناباوری و بهت بر همه‌ی ما حاکم بود. من یک چیزی بگویم که شاید شما تعجب بکنید.
من تا مدتی بعد از ۲۲ بهمن هم که گذشته بود بارها به این فکر می‌افتادم که ما خوابیم یا بیدار. و تلاش می‌کردم که از خواب بیدار شوم. یعنی اگر خواب هستم، این رؤیای طلائی که بعدش لابد اگر آدم بیدار شود هر چه قدر خواهد بود خیلی ادامه پیدا نکند، اینقدر برای ما شگفت‌آور بود مسأله.
وقتی که آمدیم وارد شهر شدیم از فرودگاه و با آن تفاصیلی که خب همه‌ی شماها شاهد بودید و بحمداللَّه هنوز در ذهن همه‌ی مردم شاید آن قضایا زنده است، همان‌طور که می‌دانید امام عصری از بهشت زهرا رفتند به یک نقطه‌ی نامعلومی و برادرانمان حالا به طور مشخص، آقای ناطق نوری امام را در حقیقت ربودند و به یک مأمنی بردند که از احساسات مردم که می‌خواستند همه ابراز احساسات بکنند و امام از شب قبلش که از پاریس حرکت کرده بودند تا دم غروب، تقریباً دمادم غروب دائماً در حال فشار کار و حضور بودند و هیچ یک لحظه استراحت نکرده بودند یک مقداری استراحت بدهند به امام.
ما هم پائین بودیم یعنی ما در آن حال، ما رفته بودیم رفاه. مدرسه‌ی رفاه کارهایمان را انجام می‌دادیم. قبل از آنی که امام وارد بشوند ما نشسته بودیم با برادرانمان و روی برنامه‌ی اقامتگاه امام و ترتیباتی که بعد از ورود امام باید انجام بگیرد یک مقداری مذاکره کرده بودیم، یک برنامه‌ریزیهایی شده بود.
آن روزها یک نشریه‌ای ما درمی‌آوردیم که بعضی از اخبار و مثلاً اینها در آن نشریه چاپ می‌شد، از همان رفاه این نشریه بیرون می‌آمد. یک چند شماره‌ای منتشر شد. البته در دوران تحصن هم یک نشریه‌ی دیگری آن‌جا راه انداختیم یک دو سه شماره هم آن درآمد.
- عرض کنم که - من برگشتم آن‌جا و منتظر بودیم لحظه به لحظه که ببینیم چه خواهد شد. اطلاع پیدا کردیم که امام رفتند به یک نقطه‌ای که یک مقداری آن‌جا استراحت کنند، نماز ظهر و عصرشان را ظاهراً نخوانده بودند نزدیک غروب شده بود، نماز ظهر و عصرشان را بخوانند و اینها. آخر شب بود، من داشتم خبرهای آن روز را تنظیم می‌کردم که توی همان نشریه‌ای که گفتیم چاپ بشود و بیاید بیرون.
ساعت حدود ده شب بود تقریباً، یک وقت دیدیم که از در حیاط داخلی [مدرسه‌ی] رفاه - که از آن کوچهِ باز می‌شد یک در کوچکی بود - یک صدای همهمه‌ای احساس کردم من و یک چند نفری آن‌جا سر و صدا کردند و {پیدا شد} معلوم شد که یک حادثه‌ای واقع شده.
من رفتم از دم پنجره نگاه کردم دیدم بله امام، تنها از در وارد شدند. هیچکس با ایشان نبود. و این برادرهای پاسدار، پاسدار که یعنی همان کسانی که آن‌جا بودند - که ناگهان امام را در مقابل خودشان دیده بودند سر از پا نشناخته مانده بودند که چه بکنند و دور امام را گرفته بودند، امام هم علی‌رغم آن خستگی که آن روز گذرانده بودند با کمال خوشروئی با اینها صحبت می‌کردند. اینها هم دست امام را می‌بوسیدند، البته شاید یک ده پانزده نفر مثلاً مجموعاً بودند، همین‌طور طول حیاط را طی کردند رسیدند به پله‌هایی که به حال طبقه‌ی اول منتهی می‌شد و آن پله‌ها پهلوی همان اتاقی هم بود که من توی آن اتاق بودم. من از پنجره آمدم دم در اتاق وارد هال شدم که امام را از نزدیک ببینم. امام وارد شدند. تو هال هم عده‌ای از بچه‌ها بودند اینها هم رفتند طرف امام، دور امام را گرفتند که دست ایشان را ببوسند.
من هر چی کردم نزدیک بشوم دست امام را ببوسم دیدم که به قدر یک نفر مزاحمت برای امام ایجاد خواهد شد و علی‌رغم میل شدیدی که داشتم بروم خدمت امام دست ایشان را ببوسم، کنار ایستادم و امام از دو متری من عبور کردند.
من نزدیک نرفتم چون دیدم شلوغ است دور و ور ایشان و رفتنِ من هم به این شلوغی کمک خواهد کرد. عین این احساس را من توی فرودگاه هم داشتم. توی فرودگاه همه می‌رفتند طرف امام من هم خیلی دلم می‌خواست بروم، اما خودم را مانع شدم، بعضی دیگر هم مانع می‌شدم که بروند طرف امام که ایشان را خسته نکنند.
امام آمدند از پله‌ها رفتند بالا و در این حین پای پله‌ها در حدود شاید یک سی چهل نفری، چهل پنجاه نفری آدم جمع شده بود. رفتند دم پاگرد پله‌ها که رسیدند که می‌خواستند بروند بالا. یکهو برگشتند طرف این جمعیت و نشستند روی زمین و همه نشستند، یعنی خواستند که رها نکرده باشند این علاقه‌مندان و دوستداران خودشان را. یکی از برادران آن‌جا یک مقداری صحبت کرد و یک خیر مقدم حساب نشده‌ی پرهیجانی - چون هیچکس انتظار این دیدار را نداشت - گفت. بعد هم امام یک چند کلمه‌ای صحبت کردند و رفتند بالا در اتاقی که برایشان معین شده بود راهنمائی شدند به آن‌جا. و همین‌طور دیگر خاطرات لحظه به لحظه…

موضوعات: مناسبتها  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-11-15] [ 10:29:00 ق.ظ ]

روایت درباره اربعین حسین بن علی ...

سه روایت و گزارش در موضوع اربعین حسین بن علی آمده است:

زیارت اول روایت حسن عسکری: «علامات المؤمنین خمس: صلاةُ الإحدی و الخمسین، و زیارةُ الاربعین، والتـَختم فی الیَمین، و تـَعفیرُ الجبین، و الجهر بِبِسم الله الرحمن الرحیم: علامات مؤمن پنج چیز است: اقامه پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز (هفده رکعت واجب و سی و چهار رکعت نافله)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، جبین را در سجده بر خاک گذاشتن، در نماز بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.» که شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام و شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه این روایت را آورده‌اند. این روایت، اهمیت زیارت اربعین را آن هم در کنار اقامه نماز به عنوان یکی از نشانه‌های مؤمن یا ایمان بیان می‌کند و اگر لفظ مؤمن به معنی شیعه باشد، زیارت اربعین هم از نشانه‌های شیعه بودن خواهد بود. همان‌طور که سجده بر خاک داشتن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز هم تقریباً از مختصات شیعیان است.

در این گزارش به متن خاصی برای زیارت اربعین اشاره نشده و می‌توان اینطور برداشت کرد که مطلق زیارت به معنای عرفیِ آن، در روز اربعین دارای این ویژگی است که زائر را دارای نشان ایمان می‌نماید. خصوصاً با ضمیمه روایات دیگر که زیارت اباعبدالله را مختص به حضور در کربلا ندانسته و بر سلام از راه دور هم زیارت اطلاق کرده‌اند. برای نمونه: «قال اباعبدالله: إصعد فوق سطحک، ثم التفت یمنة و یسرة، ثم ترفع رأسک إلی السماء، ثم تنحو نحو القبر فتقول: السلام علیک یاأباعبدالله السلام علیک ورحمة الله وبرکاته، تکتب لک زورة، والزورة حجة وعمرة» پس می‌توان این نتیجه را گرفت که سلام و درودی که در روز اربعین به سمت حضرت صادر شود، إن شاء الله گوینده را مزین به زینت و علامت ایمان می‌گرداند. البته ممکن است گفته شود ذکر حضرت عسکری از لفظ اربعین در این سخن، اشاره به سخن جدّش جعفر صادق باشد که زیارتی را تعلیم صفوان کرده‌اند. آن همان متن معروف زیارت اربعین در مفاتیح‌الجنان است و در روایت سوم خواهد آمد. در نتیجه خواندن این زیارت از نشانه‌های ایمان خواهد بود. لکن این احتمال بعید به نظر می‌رسد چراکه القای خطاب حضرت عسکری لزوماً به آگاهان از روایت جعفر صادق نبوده است، لذا این روایت، سخن و بیان جدیدی دانسته می‌شود. لکن این نیز پذیرفته است که متیقن از روایت حسن عسکری، زیارت زائر در کربلا نزد قبر حسین و به لفظ تعلیمی از جعفر صادق است.

دوم: زیارتی است که از جابر بن عبدالله انصاری، اولین یا از اولین زائران حسین بن علی در اربعین نقل شده است. در این گزارش آمده است که وقتی جابر به غاضریه رسید در آب فرات غسل کرد، پیراهن پاکیزه‌ای پوشید، آنگاه قدری از بوی خوش بر سر و بدن پاشید و پابرهنه روانه شد تا نزد سر مبارک امام حسین علیه السّلام ایستاد و سه مرتبه اللّه اکبر گفت. پس افتاد و بیهوش شد، چون به هوش آمد می‌گفت: «السّلام علیکم یا ال اللّه…» جملات جابر در اینجا تقریباً همان زیارت حضرت سیدالشهدا در نیمه رجب است و جز در چند کلمه تفاوت ندارد، که احتمالاً ناشی از اختلاف نسخه هاست. متن کامل این زیارت را علامه مجلسی در بحارالانوار آورده‌اند.

سوم: این زیارت در کتاب تهذیب الاحکام و … آمده که صفوان از جعفر صادق نقل می‌کند و می‌گوید: «مولایم امام صادق علیه السّلام دربارهٔ زیارت اربعین به من فرمود: هنگامی‌که قسمت قابل توجهی از روز برآمده، این زیارت را بخوان…»و این همان زیارت معروف اربعین است.

موضوعات: مناسبتها  لینک ثابت
[جمعه 1396-08-19] [ 10:18:00 ق.ظ ]

چرا به امام حسين ـ عليه السّلام ـ ثار الله مي‌گويند و چه كسي اين لقب را به ايشان داده است؟ ...

پاسخ:

«ثار» در لغت هم به معني خون آمده است و هم به معني طلب و انتقام گرفتن از خون كسي كه به دست ديگران كشته شده است.
ثار الله از دو واژه ثار و الله تشكيل يافته و يكي از القاب امام حسين ـ عليه السّلام ـ مي‌باشدكه در زيارت عاشورا با اين لقب آن حضرت را زيارت مي‌كنيم. ثارالله: يعني (طلب دمه الله) كسي كه طالب خون او خداست و انتقام از قاتلين او را خداوند خواهد گرفت.
يكي ديگر از معاني آن يعني كسي كه در راه خدا كشته شود و خويشاوندان و خاندانش در اين راه كشته شود.
مرحوم مجلسي در شرح جمله الوتر الموتور چنين نوشته است: وتر الله اي الفرد المتفرد في الكمال من نوع البشر في عصره الشريف او المراد ثار الله اي الذي الله تعالي طالبُ دَمِه و الموتور قتيلُ له، قتيلُ فلم يدرك بدمهِ؛ يعني فردي كه در راه خدا به شهادت مي‌رسد با اين كيفيت از تمام بشر و در عصرش منحصراً اوست و يا مراد از آن همان ثار الله است كه به معني كسي است كه طالب خون او خداوند است، و موتور به معناي كشته شدن در راه خداوند و كشته‌ شده‌اي است كه خونش را انتقام نگرفته باشند، بلكه فقط خداوند است كه انتقام خونش را از قاتلين مي‌گيرد.
و احتمال دارد معناي ثارالله چنين باشد، خوني كه صاحب آن خداوند است و ولي دم او خداوند است. چنان كه در بحث قتل عمد و غير آن از آن به اولياء دم تعبير مي‌آورند. در اينجا نيز ولي دم خون حسين و انصارش خداوند است. چون خون حسين در راه خدا و براي حفظ قرآن و تماميت اسلام ريخته شده و خالصاً و مخلصاًلله بوده است و در نهايت درجه اخلاص با تمام وجود براي خداوند بوده است. لذا اين خون و اين شهيدان خدائي هستند. بنابراين انتقام آن نيز بايد از طرف خداوند باشد‌، يا اينكه چون امام حسين ـ عليه السّلام ـ حجت خداوند بر زمين و ولي مطلق حق بود و مردم او را كشتند و زمين را از حجت حق خالي كردند بنابراين خداوند انتقام حجتش را از قاتلين او خواهد گرفت. امّا درباره اينكه اين لقب را چه كسي به امام حسين ـ عليه السّلام ـ داده است بايد عرض شود كه چون سند زيارت عاشورا قدسي است، يعني زيارت عاشورا كه زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ است از طرف خداوند به ائمه رسيده است و‌ آنرا پيامبر اكرم از جبرئيل گرفته و جبرئيل آن را از خداوند ياد گرفته است و از طريق معصومين به ما آموخته‌اند تا آن حضرت را زيارت كنيم، بر اين اساس اين لقب را خداوند به امام حسين ـ عليه السّلام ـ داده است و چه لقب زيبايي است.

موضوعات: درد دلها, مناسبتها  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-08-02] [ 03:40:00 ب.ظ ]

امام سجاد (علیه السلام) در قیام خونین کربلا ...

 

حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) حماسه بزرگی در روز عاشورا و در زمین کربلا خلق نمود و

امام سجاد (علیه السلام) این حادثه تاریخی را از قید زمان و مکان رها نمود و شعار ‘کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا’ را جاودانه ساخت.
نقش امام سجاد (علیه السلام) در واقعه عاشورا

حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) حماسه بزرگی در روز عاشورا و در زمین کربلا خلق نمود و امام سجاد (علیه السلام) این حادثه تاریخی را از قید زمان و مکان رها نمود و شعار ‘کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا’ را جاودانه ساخت.

علی بن الحسین (علیهما السلام) در واقعه کربلا همراه پدرش بود و در آن هنگام از عمر شریفش 23 سال می گذشت.

امام سجاد (علیه السلام) در قیام خونین کربلا مدت کوتاهی - بنا به مشیت الهی - بیمار بود و پس از بهبودی، مدت 35 سال امامت و زعامت جامعه مسلمین را تداوم بخشید. این که برخی این امام همام را دائم المریض معرفی کرده اند تا آنجا که در اذهان عوام این قضیه مانده است، در حقیقت نسبت به امام چهارم (علیه السلام) و فداکاری های ایشان بی توجهی کرده اند.

حضرت امام سجاد (علیه السلام) با مواضع خاص با توجه به شرایط خاص زمان خود این هدف امام را محافظت نمود و استمرار مسیر هدایت را با امامت استوار نمود و تمام اهداف قیام امام حسین (علیه السلام) را در دوره اسارت و پس از آن تبیین نمود.

موضوعات: مناسبتها  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-07-24] [ 10:12:00 ق.ظ ]

خطبه های آتشین امام سجادعلیه السلام ...

خطبه‌های آتشین

امام سجاد(علیه السلام)برای روشنگری مردم و تبیین معارف حقه و پرده‌برداری از چهره منفور بنی‌امیه خطبه‌هایی ایراد فرمودند که اهم آنها از این قرار است:

* خطبه کوفه

امام چهارم(علیه السلام)به جمعیتی که برای تماشای اسیران آمده بودند اشاره کرد که ساکت شوند. همه سکوت کردند، آنگاه پس از ستایش خدای متعال خود را معرفی فرمود و با سخنان کوتاه و جانگداز در آن محیط اختناق و ارعاب، طوفانی به پاکرد.

خطبه امام(علیه السلام)چنان در عمق روح و جان مردم نفوذ کرد که ناگهان از هر سو صدای شیون و ندای ندامت بلند شد و مردم همگی از آن حضرت اعلام حمایت نمودند و از دشمنان آنان برائت جستند.

*خطبه شام

مردم شام در اثر تبلیغات 40 ساله معاویه شناخت صحیحی از اسلام و خاندان نبوت(علیه السلام)نداشتند. امام سجاد(علیه السلام)با کلام خود در مجلس یزید و در مقر حکومت اموی غوغایی ایجاد کرد و در میان اقشار مختلف مردم چنان تحولی به وجود آورد که یزید از ترس شورش مردم، به موذن دستور داد تا اذان بگوید اما با ادامه سخنان امام(علیه السلام)فشار افکار عمومی بر یزید اوج گرفت و او مجبور شد بر خلاف مواضع قاطع قبلی، خود را تبرئه کند و مسوولیت فاجعه کربلا را به گردن ابن زیاد بیاندازد.

* خطبه مدینه

هنگامی که کاروان امام(علیه السلام)به نزدیکی مدینه رسید مردم مطلع شده و به استقبال آنها آمدند. امام سجاد(علیه السلام)در میان آنها خطبه شورانگیزی ایراد فرمود و در ضمن آن صحنه جانگداز عاشورا و جنایات بنی امیه را بازگو کردند و با بیانات روشنگرانه خود پرده از حکومت جائر یزید برداشتند و اذهان مردم مدینه را نسبت به بنی‌امیه آگاه کردند و این زمینه‌ای شد که بسیاری از قیام‌ها بر علیه امویان در مدینه شکل بگیرد.

دوم: تبیین معارف حقه و مبارزه در قالب دعا

امام زین العابدین(علیه السلام)در محیطی که ارعاب و اختناق حاکم بود مباحث سیاسی و اصول اعتقادی را در قالب دعا بیان می‌فرمود که مهم‌ترین آنها مساله امامت و رهبری حقیقی جامعه اسلامی و غصب و تصاحب آن توسط حکام جور بود.

سوم: برخورد و مبارزه با علمای درباری

اینان کسانی بودند که فکر و ذهن، مردم را به سوی بنی‌امیه جهت می‌دادند و آنان را با وضعی که بنی‌امیه خواستار آن بودند تا در جامعه حاکم باشد، عادت می‌دادند و افکار ناشایست و فرهنگ نادرست اموی را در قالب اسلام به خورد مردم می‌دادند.

 

به عنوان مثال برخورد شدید امام(علیه السلام)با ‘محمد بن مسلم زهری’ محدث برجسته درباری است.

 

موضوعات: مناسبتها  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ق.ظ ]


 
 

 
 
مداحی های محرم