وعده دیدار
وعده دیدار نزدیک است.






اردیبهشت 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


ای مردمان امام غائب ازنظرتان راتنها نگذارید!به خداخیرشمادرهمراهی بااوست.


جستجو




بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

عيسى (ع) گفت‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ مكتب‏دار بآن حضرت عرض كرد كه بگو ابجد عيسى (ع) سر خود را برداشت و بمكتب دار گفت كه آيا ميدانى كه ابجد چيست و چه معنى دارد و مكتب‏دار دره را بلند كرد كه بآن حضرت زند فرمود كه اى معلم مرا مزن اگر ميدانى فبها و اگر نه از من بپرس تا از برايت شرح و بيان كنم گفت كه از برايم بيان كن عيسى (ع) فرمود كه الف آلاء و نعمتهاى خدا است و باء بجهت خدا و بجهت بفتح باء و سكون هاء خوبى و خرمى و آراستگى‏ و زيبائيست و جيم جمال خدا و دال دين خدا است هوز هاء هول و ترس دوزخ است و واو ويل و عذاب است از براى اهل آتش و زارى زفير و نعره دوزخ است حطى يعنى حطت الخطايا عن المستغفرين يعنى فرو ريخته شد گناهان از آنان كه آمرزش ميطلبند كلم كلام خدا است كه هيچ بدل‏كننده از براى كلمات و سخنان او نيست سعفص يعنى صاعى در برابر صاعى و جزاء مقابل جزاء است قرشت يعنى ايشان را قرش و جمع نمود و ايشان را محشور ساخت پس آن مكتب دار گفت كه اى زن دست پسرت را بگير كه آنچه بايد بداند دانسته و او را حاجتى بمعلم نيست و معلم نميخواهد.

«مترجم گويد» كه شايد مراد اين باشد كه صاد در سعفص اشاره بسوى صاع است و اعتبار مساوات و قرينه آنست كه سعف بتحريك سين و عين جمع سعفه است و آن شاخه درخت خرما است و اكثرى كه اغلب است در شاخهاى درخت خرما تساوى و برابريست و عدم تفاوتى كه محسوس باشد و قول آن حضرت (ع) كه فرموده جزاء بجزاء است از براى بيانست نه تأسيس و بناى تازه گذاشتن.

حديث كرد ما را محمد بن حسن بن احمد بن وليد «رضى» گفت كه حديث كرد ما را محمد بن حسن صفار گفت كه حديث كردند ما را محمد بن حسين بن ابى الخطاب و احمد بن حسن بن على بن فضال از على بن اسباط از حسن بن زيد كه گفت حديث كرد مرا محمد بن‏سالم از اصبغ بن نباته كه گفت امير المؤمنين (ع) فرمود كه عثمان بن عفان رسول خدا (ص) را از تفسير و بيان ابجد سؤال نمود رسول خدا (ص) فرمود كه تفسير ابجد را بياموزيد كه همه اعجوبه‏ها در آنست و اى بر عالمى كه تفسير آن را نداند پس عرض شد كه يا رسول اللَّه تفسير ابجد چيست فرمود اما الف آلاء و نعمتهاى خدا است و حرفى از نامهاى آن جناب و اما باء بجهت و نيكوئى خدا است و اما جيم جنت و بهشت خدا و جلال خدا و جمال او است و اما دال دين خدا است و اما هوز پس هاء هاويه و دوزخ است پس واى بر كسى كه در آتش دوزخ فرو رود و اما واو ويل و واى بر اهل آتش دوزخ و اما زاى زاويه و سه كنجى است در آتش دوزخ پس پناه ميبريم بخدا از آنچه در آن زاويه است يعنى زاويه‏هاى جهنم و اما حطى پس حاء حطوط و فروريختن گناهانست از آنها كه استتغفار ميكنند در شب قدر و آنچه جبرئيل با فرشتگان با آن فرود آمده‏اند تا طلوع صبح و اما طاء طوبى از براى ايشانست و خوبى بازگشتنگاه و طوبى درختى است كه خداى عز و جل آن را نشانيده و از روح خود در آن دميده و بدرستى كه شاخهاى آن از پشت ديوار و حصار بهشت ديده مى‏شود و آن درخت زيور و جامها ميروياند در حالى كه آويزان و سخت نزديكست بر در دهانهاى ايشان و اما ياء يد و دست خدا است يعنى قدرت آن جناب در بالاى آفريدگانش‏ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ‏ يعنى پاك و منزه است آن جناب و برتر از آنچه شرك مى‏آورند و شريك او مى‏سازند و اما كلمن پس كاف كلام خدا است و كلمات خدا را هيچ تبديلى نيست و هرگز غير از آن جناب تعالى پناهى را نمى‏يابى كه بآن ميل كنى و ملتجى شوى و اما لام پس المام و فرود آمدن اهل بهشت است در ميان خويش در زيارت و تحيت و سلام و تلاوم يعنى بهم ملامت كردن اهل دوزخ در آنچه در ميان ايشانست و اما ميم پس ملك و پادشاهى خدا است كه زوال ندارد و دوام خدا كه فانى نميشود و اما نون‏ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ‏ است و نزد بعضى نون اسم سوره است و نزد بعضى ديگر اين حرف مفتاح اسم نور و ناصر است و اشاره است بكلمه كن يا مطلق ماهيست يا آن ماهى كه زمين بر پشت آنست كه آن را يهموت يا برموت يا ملهوت گويند يا لوحى از نور يا طلا يا نهرى در

بهشت يا نون جزو الرحمن است يا دوات و غير از اين گفته‏اند و عالم ربانى مفسر كاشانى در تفسير خود ميگويد كه اصح اقوال آنست كه نون اسم دوات است و معنى آن است كه سوگند بدوات و قلم و آنچه مينويسند يعنى حافظان بقلم زبان و مداد دهان بر بندگان از گفتار و كردار ايشان گويند كه مراد همه نويسندگانند از آدميان و جنيان و فرشتگان و ليكن محمود بن عمر زمخشرى در كشاف معنى دوات را چون سائر معانى كه ذكر كرده بغايت انكار دارد و ميگويد كه مراد از نون همين حرف است از حروف معجم تتمه حديث و قلم قلمى است از نور و نوشته از نور در لوح محفوظ كه فرشتگان كه مقربان گاه كبرياءاند گواهى ميدهند بر آنچه در آنست در روز قيامت و خدا كافى است كه شاهد باشد و اما سعفص صاد صاعى در برابر صاعى است و فص و سر سينه در مقابل فص يعنى جزاء در عوض جزاء و بقدر آنست و چنان كه ميكنى جزاء داده ميشوى بدرستى كه خدا ستمى را بر بندگان اراده ندارد و اما قرشت يعنى ايشان را قرش و جمع فرمايد و فراهم آورد پس ايشان را محشور سازد و بر انگيزد تا روز قيامت بعد از آن در ميان ايشان حكم ميفرمايد و ايشان ستم كرده نخواهند شد.

 

موضوعات: گفتار ناطق, پاسخ به شبهات  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-02-31] [ 01:05:00 ب.ظ ]

قانون زوجیت ...

“ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن ، ج‏20 ، 402  “ 

آن گاه خداى سبحان خود را تنزيه نمود و بزرگى ذات مقدّس دلالت ميكند بر اينكه اوست آن خدايى كه مستحق نهايت حمد و غايت شكر است، پس گفت:

سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها يعنى تنزيه و تعظيم و مبرّا از بدى مخصوص آن خداييست كه آفريد صنفها و شكلها از چيزها را پس حيوان بر شباهت و هم شكلى نر است بماده و همچنين درختان خرما و حبوبات امثال همند و انجيل و انگور و امثال آنها اشباه و هم شكلند و براى همين گفت:

مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‏ يعنى از ساير روئيدنى‏ها وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏ يعنى و آفريد از ايشان فرزندان جفت پسران و دختران‏ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ‏ و از آنچه كه نميدانند از چيزهايى كه در شكم زمين و ته درياهاست پس آنها را مشاهده نميكنند و خبرشان هم بايشان نميرسد.

وَ آيَةٌ لَهُمُ‏ يعنى و دلالت و نشانه ديگرى براى ايشان‏ اللَّيْلُ نَسْلَخُ

موضوعات: یادآوری  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ق.ظ ]

جایگاه انسان درآفرینش ...

قرآن به عنوان  کاملترین کتاب آسمانی که قوانین حاکم برنظام هستی وواقعیتهای مربوط به انسان وجهان را بیان کرده ودرباره انسان به عنوان اشرف مخلوقات به بهترین شکل سخن گفته  وازحقلیق مربوط به او پرده برداشته است.وقتی انسان به شگفتیها واسرارخلقت پی ببردقهرا حس شکرگزاری دراوتحریک شده ودرمقابل الطاف حق سرتعظیم فرودآورده وخضوع نسبت به آن خالق متعال احساس می گردد.قرآن کریم به صراحت هدف ازآفرینش انسان را"عبادت وپرستش"اعلام کرده وتاکید زیاددارد که عبادت باید مخصوص خدا باشدوهیچ گناهی مانندشرک به خدانیست.

زوجیت انسانها میان زن وشوهر ازطریق ازدواج صورت میگیرد وازدواج یک سنت الهی وحکم فطری وهماهنگ باقانون آفرینش است،که علاوه براینکه ضامن بقای نسل اوست ،بلکه سبب آرامش جسم وجان اونیز محسوب می شود.

موجوداتی که انسان نامیده می شوند دارای اصل وریشه مشترکی هستندوازیک زن ومرد به وجودآمده اند ،که این پدرومادرخاص نخستین انسانها هستند.ازآنجایی که انسان علاوه بربعدجسمانی دارای گوهر غیرجسمانی ،نفس یاروح است،پس حیات نفوس وارواح انسانی مقدم برجسم نیست بنابراین حقیقت انسان وانسانیت او به روح اوست نه جسم فناپذیر او.

نظره تکامل ازدیرزمان به صورتهای مختلف درتاریخ علم مطرح بوده است ولی درقرن نوزدهم میلادی باظهور “لامارک"و"داروین"بحث درباره این مسئله اوج گرفت.

باتوجه به نظریه تکامل انواع (ترانسفورمیسم)وتبات انواع(فیکسیم)آیات قرآن هم قابل انطباق بانظریه تکامل ونظریه ثبات انواع است.وهیچ آیه ای بدست نیامده که نص باشد ویا ظهور قوی دریکی ازدوطرف داشته باشد.پس نمی توان یکی از دونظریه را به صورت قطعی به قرآن نسبت داد.به عبارت دیگر لازم نیست قرآن کریم درمورد هرنظریه علمی به صورت اثبات یا نفی نظر داده باشد.چون کتاب هدایت است واشارات علمی را درحدلزوم ودرراستای هدف هدایت استفاده می کند.

کلید واژه:

انسان،آفرینش ،تکامل

موضوعات: یادآوری  لینک ثابت
 [ 09:25:00 ق.ظ ]